ولایت

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

نیمۀ شعبان؛ روزی که باید ایستاد

13 خرداد 1394 توسط علي‌اوغلي

تا به حال با خود فکر کرده ای که چرا وقتی نام زیبای مولایمان با لقب «قائم» برده می شود همه راست قامت ایستاده و به حضرت ادای احترام می کنند؟! آیا می توانیم بگوییم این حرکت فقط برای ادای احترام به پیشگاه مقدس حضرت ولی عصر ارواحناه فداه می باشد؟
درست پاسخ دادی، این طور نیست. چرا که اگر ایستادن ما برای حضرت فقط به صرف احترام بود این گونه باید برای همۀ امامان علیهم السلام و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز به پا می خاستیم چراکه احترام آنان نیز واجب است.[1]
پس سرِّ ایستادن چیست؟ نیمۀ شعبان زمان مناسبی است تا این سئوال را از خود بپرسیم. چرا با شنیدن این نام به پا می خیزیم؟ آیا این حرکت پیامی دارد؟
شیعه در سراسر جهان به عنوان یک قدرت معرفی شده است. قدرت شیعه در حرکت و پویایی آن، دانسته شده است. شیعه همواره منتظر و پا به رکاب است، تا فرمانده خود اعلام قیام کند. ایستادن در هنگام بردن نام «قائم» نماد و نشانه ای است برای نشان دادن این آمادگی.
فرض کن قرار است همراه پدر خود به مسافرتی بروی. پدر صدا می کند: حاضری؟ و تو می گویی: بله. اما همچنان بر سر جای خود نشسته ای و حرکتی نمی کنی. پدر حالت تو را می بیند و با تعجب بار دیگر می پرسد: حاضری؟! و تو باز جواب می دهی بله. آیا پدر که این حالت تو را می بیند، حرف تو را باور می کند؟! اگر حاضری باید بلند شوی توشۀ سفر خود را آماده کنی و راست قامت جلوی پدر ایستاده و بگویی؛ حاضرم. آن وقت است که پدر با لبخندی، حضور تو را تائید می کند و می گوید: پس برویم.
حاضر بودن نشانه می خواهد، به سخن نیست. مانند جریان آن خراسانی که به نزد امام صادق علیه السلام آمد و گفت: «ای فرزند رسول خدا! چرا نشسته اید و حق خود را نمی ستانید؟ صدهزار شیعه و پیرو دارید که همگی در پیش روی شما شمشیر خواهند زد! امام به او فرمود: ای خراسانی بلند شو و در تنور بنشین. خراسانی گفت: مرا به آتش نسوزان و عذاب نکن، مرا ببخش خداوند تو را ببخشاید. در همین موقع هارون مکی از در وارد شد و به حضرت سلام داد. حضرت به او فرمود: در تنور بنشین. او وارد تنور شد. امام رو به خراسانی کرد و از او پرسید: در خراسان چند نفر مثل چنین شخصی پیدا می شوند؟! پاسخ داد: به خدا سوگند یک نفر هم پیدا نمی شود.[2]
آری، آمادگی به سخن نیست، باید مانند هارون مکی، مَرد عمل بود.
در روایتی از امام محمد باقر علیه السلام نقل شده؛ «بر واجبات صبر کنید و با دشمنانتان پایداری کنید، و پیوند خود را با امام منتظرتان مستحکم نمایید.»[3]
چه زمانی از نیمۀ شعبان بهتر برای میثاقی دوباره با امام زمان خود؟
تا به حال شده به عزیزی قولی بدهی اما بعد زیر قولت بزنی؟ تا به حال شده تصمیمی بگیری اما به آن عمل نکنی؟ شاید تا به حال به امام زمان علیه السلام قولهایی داده ای، اما زیر قولت زده باشی. اما این نیمۀ شعبان می تواند متفاوت است. می تواند این عید با تمام عیدهای گذشته ام فرق کند. طوری انتظار امامم را بکشم که این انتظار به تمام اعمال و حرکات من جهت بدهد. باید حرکت را آغاز کرد.

پی نوشت:
[1] همانطور که آیت الله سید محمود طالقانی می گوید: «این دستور قیام، شاید (فقط) برای احترام نباشد، و الاّ باید برای خدا و رسول و اولیای مکرم دیگر هم به قیام احترام کرد…»؛ خورشید مغرب، محمد رضا حکیمی، ص264
[2] بحار، 11/139
[3] نعمانی، کتاب الغیبه، ص199

 نظر دهید »

ای ماه

12 خرداد 1394 توسط علي‌اوغلي

آنجا که لحظه ها به شما پشت می کنند

یا پنجه ها مقابلتان مشت می کنند

آنجا که نوشهای شما نیش می شود

خلق زیاده خواه کم اندیش می شود

آنجا که اسب آمدنت تند می دود

جا، بهر پارک کردنتان طفره می رود

آنجا که ابرهای ظهور تو لاله کار

باید به شوره زار ببارد نه مَرغزار

آنجا که چشمها به شما دل نبسته اند

فرسنگها جلوتر از این بار بسته اند

آنجا که از تلألؤ تو غافلست شهر

دنبال روشنایی کم مصرف است شهر

آنجا که باغ بی تو تأسف نمی خورد

کنعان غم جدایی یوسف نمی خورد

آنجا که باز مُهر تغافل به جبهه هاست

یوسف اسیر چاه خودی ساز فتنه هاست

آنجا که کرده شعله حق مسلکی اُفول

تا گردن است دیده مردم درون پول

آنجا که هست اهرم خدمت به مردمان

ترفندهای بانک پاسارگاد و پارسیان

آنجا که هست ارزش بی ارزشی زیاد

ناموس حجب ، بُرده حجاب سرش زِ یاد

آنجا که پشت پشت به عصیان کنند رو

با ماهواره ،سایتهای گزافه گو

بهتر همان که ثانیه ها را هدر دهی

یا بی خبر نیامده ما را خبر دهی

فرصت برای گل شدن غنچه ها بده

آبی به پای بیخ و بن لحظه ها بده

 نظر دهید »

کاش شوم من عاقبت ،یک نفر از سپاه تو

07 خرداد 1394 توسط علي‌اوغلي


جمعه به جمعه چشم من، منتظر نگاه تو
کی دل خسته ام شود معتکف پناه تو؟
زمزمه لبان من، این طلب است از خدا
کاش شوم من عاقبت، یک نفر از سپاه تو …

 1 نظر

چه روزها

07 خرداد 1394 توسط علي‌اوغلي

در اضطراب چه شب‌ها که صبح شان گم شد
چـه روزهـا کــــه گـرفـتـــــار روز هـفــــتـم شد

چه قدر هفته پر از شنبه شد، به جمعه رسید
و جـمـعــــه روز تـفــــرّج بـــــرای مـــــردم شـد!

چه قــدر شنبـه و یـک شنبـه و دوشنـبه رسید
ولی همـیشه و هـر هـفـتـه جـمـعـه ‌هـا گم شد

چه هفته‌ها که رسید و چه هفته‌ها که گذشت
شمـارشی کــه خلاصـه بـه چـنـد و چـنـدم شد

و هـفـتـه‌ای که فـقـط ریـشه در گذشتن داشت
بـرای شعـله کـشیـدن بـه خـویـش هـیـزم شد

نـه شنـبـه و نـه بـه جـمـعـه، نـه هیـچ روز دگر
در انتــظار تـو قـلـبـی پـــر از تـلاطـــــم شد !؟

کـــدام جــمـعـه‌ مـــوعـــود می‌زنـی لـبـخـنـد
بـه این جـهـان کـه پـر از قـحطی تبسم شد؟

بــرای آمــدنـت جـــمــعــه‌ای مـعـــیــن کـــن
کـه هـفتـه‌ها همـه‌شـان خـالی از تـرنـم شد

اللهم عجل لسیدنا المظلوم الفرج

نثار ارواح شهیدان میثمی صلوات

 نظر دهید »

شاید این جمعه بیاید شاید پرده از چهره گشاید شاید

07 خرداد 1394 توسط علي‌اوغلي



اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري

کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي

اي آنکه در حجابت درياي نور داري

من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟

برعکس چشمهايم چشمي صبور داري

از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما

کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟

در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت

کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 21
  • 22
  • 23
  • ...
  • 24
  • ...
  • 25
  • 26
  • 27
  • ...
  • 28
  • ...
  • 29
  • 30
  • 31
  • ...
  • 42
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

ولایت

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • انتظار
  • پیامبر اسلام
  • شعبان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس