ولایت

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

حضرت معصومه ودفاع از ولایت

24 مرداد 1394 توسط علي‌اوغلي

پدر حضرت فاطمه کبری، موسی بن جعفر (ع) و مادر بزرگوارش نجمه خاتون هستند. القاب آن حضرت عبارت اند از: معصومه، کریمۀ اهل بیت، طاهره، حمیده، رشیده، تقیه، مرضیه، رضیه، برّه، اخت الرضا (ع).(1)

ولادت آن حضرت در اول ذی القعدة الحرام 173 ق در مدینه منوره رخ داد.(2)

ایشان در 23 ربیع الاول 201 هجری وارد قم شد و بعد از هفده روز، در دهم ربیع الثانی 201 در 28 سالگی دارفانی را وداع گفت.
جایگاه ویژه حضرت معصومه (س)

در میان فرزندان موسی بن جعفر (ع) که تعدادشان را تا 20 پسر و 37 دختر شمرده اند،(3) بعد از امام هشتم (ع) هیچ یک از آنها به مقام فاطمه معصومه (س) نمی رسد.

شیخ عباس قمی می گوید: «افضل آنها سیدۀ جلیلۀ معظمه، فاطمه بنت امام موسی علیه السلام معروفه به حضرت معصومه علیهاالسلام است که مزار شریفش در بلدۀ طیبۀ قم است که دارای قبّۀ عالیه و ضریح و صحن های متعدده و خدمۀ بسیار و موقوفات است و روشنی چشم اهل قم و بلاد و مفاد عامه خلق است…».(4)

منزلت آن حضرت را از سخنان خود امام هفتم (ع) نیز می توان دریافت، آنگاه که حضرت معصومه (س) پاسخ زائران قم را به دقت نوشت و وقتی نگاه امام هفتم (ع) به آن پاسخ ها افتاد، سه بار فرمود: «فداها ابوها؛ پدرش فدایش باد».(5)

از سخنان دیگر امامان نیز مقام والای حضرت معصومه (س) در میان فرزندان امام هفتم (ع) روشن می شود؛ چراکه فقط دربارۀ زیارت آن بانو فرموده اند: «فمن زادها وجبت له الجنه؛ پس هر کس او (فاطمه) را زیارت کند، بهشت بر او واجب می شود».(6)

شاهد دیگر بر عظمت آن بانو، ژرف نگری عمیق او به مهم ترین مسئله شیعه، یعنی توجه به امر امامت امیرمؤمنان علی (ع) است. آنچه در ادامه خواهد آمد، نگاهی است به سخنان آن بانو در دفاع از امامت.

در شرایطی که امام رضا (ع) با تهدید به مرگ از مقام امامت دور شده و ناچار به پذیرفتن ولایتعهدی مأمون بود، باید مدافعان امامت این نکته را بر مردم روشن می کردند که خلافت طبق نص و سفارش پیامبر (ص) به امیرمؤمنان (ع) و امامانِ از نسل او اختصاص دارد. حضرت معصومه (س) چه در دوران هارون و چه در دوران مأمون با نقل احادیث متواتر و قطعی مربوط به امامت و خلافت امیرمؤمنان (ع) در این زمینه اقداماتی را انجام داد که به نمونه هایی اشاره می شود.
حدیث غدیر

یکی از محکم ترین احادیث دربارۀ امامت امیرمؤمنان علی (ع)، حدیث متواتر و قطعی غدیر است که پیامبر اکرم (ص) در بخشی از خطبه غدیر فرمود: «ای مردم! من امر خلافت را به عنوان امامت و وراثت در نسل خود تا روز قیامت به ودیعه می سپارم و من ابلاغ کردم آنچه را که مأمور به ابلاغش بودم تا حجت باشد بر حاضر و غایب و بر همۀ کسانی که حضور دارند یا ندارند، به دنیا آمده اند یا نیامده اند. پس حاضران به غایبان و پدران به فرزندان تا روز قیامت برسانند.»(7)

متأسفانه این حدیث خیلی زود به فراموشی سپرده شد، ولی همیشه افرادی بودند که این احادیث را به یاد امت آورند. از جمله کسانی که در حساس ترین زمان این حدیث را به گوش مردم رساند، حضرت فاطمه معصومه (س) است.

بیان این حدیث از سوی حضرت معصومه (س) در دوران خلافت هارون و مأمون که خود را پیشوای برحق مسلمانان می دانستند، سخت برضد آنان بود و اثبات حقانیت حضرت موسی کاظم (ع) و حضرت رضا (ع) بسیار تأثیر داشت و جانانه ترین دفاع امامت به حساب می آمد.
حدیث منزلت

حدیث دیگری که حضرت معصومه (س) در دفاع از امامت و به ویژه امیرمؤمنان نقل کرده، حدیث معروف منزلت است. مرحوم علامه امینی از طبرانی، ابن جنان، جامع ترمذی، مستدرک حاکم، صحیح مسلم، کفایة کنجی و… چنین نقل کرده است که(8) پیامبر اکرم (ص) در جنگ تبوک، علی (ع) را در مدینه جانشین خود قرار داد و این حدیث باعظمت را در شأن او بیان کرد.

حضرت معصومه (س) در دفاع از امامت، این حدیث معروف را نیز با همان سند فاطمیات که به فاطمه زهرا (س) می رسد، نقل کرده و فرمود: «انسیتم قول رسول الله… انت منی بمنزلة هارون من موسی؛ آیا فراموش کردید سخن رسول خدا را… [که فرمود] جایگاه تو [علی] نسبت به من، مانند (جایگاه) هارون (در برابر) موسی است.»(9)
حدیث معراج

در شب معراج پیامبر (ص)، پیشامدهای مختلفی رخ داد و حدود سه هزار مطلب از طرف خداوند به ایشان تعلیم داده شد که بخش مهمی از آن نقل شده است. حضرت معصومه (س) قسمتی از حدیث معراج را که به ولایت و امامت امیرمؤمنان علی (ع) و برتری شیعیان آن حضرت مربوط است، با توجه به نیاز زمان نقل فرموده است.

آن بانوی بزرگوار از فاطمه، دختر امام صادق، با همان سند فاطمیات نقل می کند تا می رسد به ام کلثوم، دختر امیرالمؤمنین (ع) و او از فاطمه زهرا (س) نقل کرده که پیامبر اکرم (ص) فرمود: «هنگامی که مرا به آسمان بردند، داخل بهشت شدم، در آنجا قصری از در سفید میان خالی دیدم که دارای دری بود مزین به دُرّ و یاقوت و روی آن پرده ای آویخته شده بود. وقتی سر بلند کردم، دیدم بر بالای آن نوشته اند: «لااله الاالله محمد رسول اله علی ولی القوم؛ خدایی جز خدای یگانه نیست، محمد رسول خداست، علی ولی و صاحب اختیار مردم است» و بر پرده نوشته شده بود: «بَخٍّ بَخٍّ مَنْ مِثْلِ شیعة علی؛ به به چه کسی مانند شیعه علی است؟». «وقتی داخل شدم، قصری از عقیق سرخ در آن دیدم که وسط آن خالی بود. این خانه نیز دری داشت که پرده ای مزین به زبرجَدْ بر آن آویخته بود. وقتی سرم را بلند کردم، دیدم بر آن نوشته: «محمد رسول اله، علی وصی المصطفی؛ محمد رسول خدا، علی وصی مصطفی است». بر پرده نوشته بود: «بشّر شیعة علی بطیب المولد؛ به شیعه علی بشارت بده به حلال زدگی و پاک بودن نسل». «وقتی وارد شدم، به قصری از زمرد سبز رسیدم که زیباتر از آن را هرگز ندیده بودم و دری از یاقوت قرمز داشت که با انواع لؤلؤ زینت شده و بر پرده آن نوشته بود: شیعة علی هم الفائزون؛ شیعیان علی رستگارند. پرسیدم: دوست من جبرئیل! این کاخ از آن کیست؟ پاسخ داد: یا محمد، لابن عمک و وصیک علی بن ابی طالبٍ؛ ای محمد! این خانۀ پسرعمو و جانشین تو علی بن ابی طالب است…».(10)
آثار محبت اهل بیت (ع)

حضرت معصومه (س) برای ایجاد رابطه عاطفی میان اهل بیت و مردم، در احادیثی به آثار محبت به اهل بیت هم اشاره می فرموده؛ از جمله با همان سند فاطمیات و از حضرت فاطمه زهرا (س) نقل می کند: «الا من مات علی حب آل محمد مات شهیداً؛ هرکس با محبت آل محمد بمیرد، شهید مرده است.»(11)

هرکس با محبت آل محمد (ص) از دنیا رود، در قبر او دو در به سوی بهشت گشوده می شود و خداوند قبر او را زیارتگاه فرشتگان رحمت قرار دهد و چنین کسی بر سنت و جماعت از دنیا رفته است.

آگاه باشید! هر کس با عداوت آل محمد (ص) از دنیا برود، روز قیامت در حالی وارد عرصه محشر می شود که در پیشانی او نوشته شده: «مأیوس از رحمت خداوند».

آگاه باشید! هر کس با بغض آل محمد از دنیا برود، کافر از دنیا رفته و بوی بهشت به مشام او نمی رسد.(12)

در بخشی از حدیث معراج که از فاطمه معصومه (س) نقل شده است، می خوانیم: «یحشر الناس کلهم یوم القیامة حفاة عداة الا شیعة علی…؛ در روز قیامت همۀ مردم پابرهنه و عریان محشور می شوند، جز شیعیان علی (ع)، و همه مردم با نام مادرشان خوانده می شوند، جز شیعیان علی که با نام پدرانشان خوانده می شوند.

پیامبر اکرم (ص) می فرماید: از جبرئیل دربارۀ راز این مسئله پرسیدم، پاسخ داد که چون آنها علی را دوست داشتند، ولادتشان پاک است.(13)
پاک و مطهر بودن امام

امامان معصوم (ع) علاوه بر طهارت و عصمت روحی، از پاکیزگی جسمانی نیز برخوردار بودند. فاطمه با سند پیش گفته از صفیه عمۀ پیامبر اکرم (ص) نقل کرده: «هنگام تولد امام حسین (ع) من پرستار او بودم، پیامبر فرمود: «عمه جان! فرزندم را نزد من آور، عرض کردم؛ ای رسول خدا! من او را پاکیزه نکرده ام (و نشُسته ام)، فرمود: عمه! تو می خواهی او را پاک کنی؟ خداوند او را پاکیزه و مطهر کرده است.»(14)

این قضیه دلالت بر عصمت اهل بیت (ع) دارد که در قرآن کریم به آن تصریح شده است.(15)
دفاع تا مرز شهادت

حضرت معصومه در سال 201 هجری درست بعد از یک سال از فراق برادر، با رسیدن نامه امام هشتم، همراه پنج تن از برادران به نام های فضل، جعفر، هادی، قاسم و زید و تعدادی از برادرزادگان، و تنی چند از غلامان و کنیزان(16) به سوی خراسان حرکت کردند. هنگامی که کاروان حضرت به ساوه رسید، عده ای از دشمنان اهل بیت عصمت و طهارت (ع) که از این کاروان تبلیغی وحشت کرده بودند، با اشاره مأمون عباسی راه را بر آنان بستند و در درگیری نابرابری، همة برادران و تقریباً بیشتر مردان همراه کاروان را به جرم طرفداری از امامتِ امام زمان، حضرت رضا (ع) به شهادت رساندند. حضرت معصومه (س) از تأثرات و تألمات پیش آمده و بنا بر قولی در اثر مسمومیت،(17) به سختی بیمار شد؛ به نحوی که از ادامه سفر بازماند و به ناچار به سوی قم حرکت کرد. او در قم، هفده روز بیشتر زندگی نکرد و در دهم ربیع الثانی 201 با رضایت از اینکه در راه اطاعت امام خویش چنین رنجی را تحمل کرده، دار فانی را وداع گفت.

پس از آن بود که قم از سرزمین های برگزیده الهی شد که یکی از درهای بهشت در آن قرار دارد و در پذیرش ولایت امیرمؤمنان در رتبه چهارم قرار گرفته است؛ چنان که پیامبر اکرم (ص) فرمود: «ای علی! خداوند ولایت تو را بر آسمان ها عرضه داشت، آسمان هفتم در پذیرش ولایت تو سبقت گرفت… آنگاه مکه… بعد قم برای پذیرش ولایت تو پیشقدم شد و خداوند آن را به سبب عرب (اشعری ها) زینت بخشید و دری از درهای بهشت را به سوی آن گشود».(18)

امام هفتم (ع) فرمود: «قم عش آل محمد و مأوی شیعتهم…؛ قم آشیانه آل محمد (ص) و پناهگاه و شیعیان آنهاست…».(19) و یقیناً یکی از علل مهم ولایت پذیری و نزول برکات بر قم، وجود با برکت فاطمه معصومه (س) است. از این رو می توان گفت نه تنها آن بانوی کرامت در حیات خویش مدافع سرسخت امامت امامان و دعوت کننده به محبت آنها بود، بعد از رحلت خویش نیز دل های هزاران انسان را مجذوب و شیفته خاندان اهل بیت (ع) کرد.
پی نوشت ها
سوتیتر:

1: شیخ عباس قمی در بارۀ فاطمه معصومه (س) می گوید:

افضل آنها سیدۀ جلیلۀ معظمه، فاطمه بنت امام موسی علیه السلام معروفه به حضرت معصومه علیهاالسلام است که مزار شریفش در بلدۀ طیبۀ قم است که دارای قبّۀ عالیه و ضریح و صحن های متعدده و خدمۀ بسیار و موقوفات است و روشنی چشم اهل قم و بلاد و مفاد عامه خلق است…

 4 نظر

حاکمی که باید الگوی مسولان ما باشد !

23 مرداد 1394 توسط علي‌اوغلي

غزالی در احیاء العلوم قضیه‌ عجیبی دارد. می‌گوید حاکمی را به حمّص یکی از شهرهای سوریه فرستادند. این حاکم مدتی کار کرد و بعد از دستش شکایت کردند و گفتند این شب‌ها پیدا نیست و روزها بعضی اوقات دیر سر کار می‌آید و در هفته یک روز هم اصلاً پیدا نیست. او را خواستند و او پیاده به مدینه آمد. شکایت‌ها را به او کردند و او گفت هر سه درست است و اما جواب دارم….

اینکه شب پیدا نیستم، برای اینکه وقتم را قسمت کردم بین خدا و مردم و روز را به مردم دادم و شب‌ها برای خداست. لذا به راز و نیاز و رابطه با خدا مشغولم. و اما اینکه گاهی صبح‌ها دیر بیرون می‌آیم، برای اینست که من کلفت و نوکر ندارم و کارها را با خانم قسمت کردیم و پختن نان از من شده است و تا خمیر مهیا شود، دیر می‌شود و اما اینکه در هفته یک روز پیدا نیستم، برای این است که در هفته یک روز باید لباس عوض کنم و لباس اضافه ندارم و لذا آن لباس را که می‌شویم، برهنه می‌مانم و باید صبر کنم تا لباس خشک شود.

بعضی اوقات نمی‌توانم با مردم تماس بگیرم. گفتند جواب‌ها خوبست و پولی به عنوان جایزه یا خرج راه به او دادند. این به حمص آمد و به مسجد رفت و جارچی او داد زد که من پول غیر بیت‌المال دارم و از خود من است و بالاخره فقرا و محتاج‌ها آمدند و گرفتند و قدری باقی ماند. وقتی به خانه آمد، به خانم گزارش داد و خانم گفت: خوب است که یک کلفت بخریم. گفت صبر کن کار لازم‌تری داریم.

آنگاه یک فقیر پیدا شد و پول را به او داد و به خانم گفت: آیا اینطور بهتر نیست؟! کار را خودمان می‌کنیم و اما رسیدگی به یک فقیر و بینوا می‌کنیم. خانم گفت بله اینطور بهتر شد.

این یک حاکم و استاندار است و اما اگر به راستی همه اداری‌ های ما اینطور بودند، ما اصلاً فساد اداری نداشتیم. رشوه خواری و کم کاری و بدکاری و بیکاری نبود.

وای از بی اخلاقی! اگر انسان روی اخلاق کار نکند، صفات رذیله چیره می‌شود و قوی می‌شود. مثل میکروب سرطان است و گل می‌کند. مثل میکروب خوره است و آدم را می‌کشد. چرا ما باید فساد اقتصادی داشته باشیم؟! اسلام عزیز می‌گوید اسلام پیاده شود آنگاه فساد اقتصادی نداریم. این تجمل گرایی‌ها و این سر و صداها و بالاخره این خودگرائی‌ها، فساد اقتصادی پیدا کرده که جداً کمرشکن است. این فساد اقتصادی برای فقرا و مستمندان کمرشکن است.
هنگامی فرا می‌رسد که زمین از ظلم و جور پر شود و در آن موقع مردی از خاندان من قیام می‌کند، هفت یا نه سال در روی زمین حکومت می‌کند و زمین را از عدل و داد پر می‌کند

امیرالمومنین«سلام‌الله‌علیه» پنج سال حکومت کرده و حکومتی که یک خار در چشمش و یک استخوان در گلو داشته و سه جنگ برای امیرالمومنین جلو آوردند، جنگ جمل و صفین و نهروان و این جنگ‌ها را بی اخلاقی آورد.

امیرالمومنین راجع به پنج سال حکومت در نماز جمعه در مقابل دوست و دشمن می‌فرماید: ای مردم همه شما از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج در رفاه هستید. یعنی فقر نیست و من فقر را برداشتم. بعد می‌فرماید: ای مسلمان‌ها من آب از دجله به کوفه کشیدم و پنج سال حکومت اینگونه که همه در جنگ و مشقت و زحمت بوده و به قول امیرالمومنین علیه السلام یک خار در چشم و یک استخوان در گلویشان بوده و اما اقتصاد اسلام را پیاده کردند، آنگاه فقر رفت. (بیانات آیت الله مظاهری ،درس اخلاق)

آقا امام زمان وقتی بیایند قرآن را پیاده می‌کنند. بعد فقر و تبعیض و ظلمی نیست و اینها معجزه و خرق عادت نیست، بلکه پیاده کردن قرآن است و مفسر و مبین آن هم ولایت است. معلوم است وقتی قرآن پیاده شود و مبین آن ولایت یعنی آقا امام زمان باشد، آنگاه فقر و ظلم و تبعیض نیست: «یَمْلَأُ اللَّهُ بِهِ الْارْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوراً»[ بحارالانوار، ج 36، ص 316 ]؛ هنگامی فرا می‌رسد که زمین از ظلم و جور پر شود و در آن موقع مردی از خاندان من قیام می‌کند، هفت یا نه سال در روی زمین حکومت می‌کند و زمین را از عدل و داد پر می‌کند.
هر انسان مسلمانی وظیفه دارد كه خدا را همه‌جا حاضر و ناظر خود بداند. در این صورت است كه از هرگونه خلاف و گناه مصون می‌ماند. قدرت ایمان به خدا و یاد او در ریشه‌كن كردن گناه، از همة قدرت‌ها نیرومندتر است
نکاتی برای پیشگیری از فساد اداری

*ارزش هر انسانی، در قانونمندی او نهفته است و هرگونه تخلف و قانون‌شكنی، شخصیت و ارزش انسان را پایین می‌آورد. بنابراین، انسانی با تقواست كه خود را در عمل به قوانین اسلام متعهد كرده و از قانون‌شكنی مبرا باشد؛ به‌ عبارت ‌دیگر، از تمام محرمات پرهیز كند و به همة فرایض و واجبات عمل نماید.

پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) در این زمینه می‌فرماید: «عابدترین مردم كسی است كه به فرایض دینی عمل كند، و با تقواترین اشخاص كسی است كه از تمام محرمات دوری گزیند.» (مجلسی، 1402ق، ج 11، ص 195، ح 14)

بنابراین، یكی از شیوه‌های رسیدن به تقوا، محترم شمردن قوانین اسلام است تا در سایه آن، حقوق خدا و مردم را به رسمیت بشناسیم و از حدود مقرر تجاوز نكنیم.

*هر انسان مسلمانی وظیفه دارد كه خدا را همه‌جا حاضر و ناظر خود بداند. در این صورت است كه از هرگونه خلاف و گناه مصون می‌ماند. قدرت ایمان به خدا و یاد او در ریشه‌كن كردن گناه، از همه قدرت‌ها نیرومندتر است. از همین ‌روست كه در آیات و روایات بر نقش توجه به حضور خداوند در بازداری از گناه و انحراف بسیار تكیه شده است؛ برای نمونه، قرآن كریم می‌فرماید: «آیا انسان نمی‌داند كه خداوند همه اعمالش را می‌بیند؟» (علق: 14)

*در اندیشه سیاسی اسلام، كسانی كه از امكانات و اموال و اختیارات حكومتی بهره‌مند می‌شوند، باید صفات و ویژگی‌هایی داشته باشند تا بتوانند وظیفة خود را به‌درستی انجام دهند؛ در غیر این صورت، باعث تباهی امور می‌شوند. امام علی(علیه السلام) هیچ‌گاه در عزل و نصب‌های خود، مسئله رفاقت و خویشاوندی را مدنظر قرار نمی‌داد و روش سیاستمداران دنیاپرست را كه تنها در راستای بقای حكومت خود عمل می‌كردند، نداشت؛ بلكه تنها به رضای خدا می‌اندیشید و مصلحت مردم را در نظر می‌گرفت.

در اندیشه سیاسی حضرت، هیچ خطری برای جامعه اسلامی بیشتر از خطر بر سر كار آمدن افراد فاقد اهلیت و كم‌صلاحیت نیست. به همین دلیل، هنگام گماردن مالک‌اشتر نخعی به حكومت مصر، در نامه‌ای به مصریان چنین هشدار داده است: من بیم دارم كه نابخردان و نابكاران، زمام امور مملكت را به دست گیرند و مال خدا را دست‌ به‌ دست بگردانند و بندگان او را بردگان خود گیرند و با صالحان به دشمنی برخیزند و فاسقان را حزب خود قرار دهند.» (نهج البلاغه، ص 1050)

نکته آخر :

بی اخلاقی و چیره شدن رذایل اخلاقی، در محیط های کاری و عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، لطمه بزرگی به جامعه می زند، این تبعیض ها، تضاد طبقاتی، اعتیادها و بیکاری از نتایج شوم بی اخلاقی و پیرو هوای نفس بودن است ، اگر هر کدام از ما در هر جایگاهی که هستیم، چه یک کارگر یا کارمند جزء باشیم، چه یک مدیر کلان، یا یک مقام بلند پایه سیاسی، سعی در پیاده کردن اخلاقیات داشته باشیم و خداوند متعال را حاضر و ناظر بدانیم، به یقین یک جامعه متعالی و رشد یافته خواهیم داشت.

 نظر دهید »

اصطلاحات فقه، فقیه، ولایت فقیه را تعریف نمایید. تعریف فقه‏ تعریف فقیه ‏ولایت فقیه‏ ولایت مطلقه فقیه.

20 مرداد 1394 توسط علي‌اوغلي

. کلمه «فقه» در لغت به معنای فهم، آگاهی و دانایی است؛ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج 4، ص 442.خواه مربوط به دین باشد و یا چیز دیگر. در کتاب لسان العرب معنای «فقه» فراتر از مطلق دانستن است و منظور از آن علم و دانستنی است که همراه با دقت نظر و استنباط باشد.ابن منظور، لسان العرب، ج 10، ص 305..

«فقه» در اصطلاح؛ به معنای علم و آگاهی دقیق نسبت به علوم دین و احکام الهی و توان استنباط آنها از طریق ادله تفصیلی (کتاب، سنت، عقل و اجماع) است. «فقه» یکی از شاخه‏های علوم دینی و عبارت است از: «علم به احکام شرعی از طریق استنباط و اجتهاد».میراحمدی‏زاده، مصطفی، رابطه فقه و حقوق.

2. «فقیه» کسی است که در علوم اسلامی تخصّص دارد و احکام الهی را از ادله آن استنباط می‏کند.

3. «ولایت» معانی مختلفی دارد. ریشه لغوی آن (ولی) به معنای قرب، اتصال و پیوند دو یا چند شی‏ء است. از پیوند عمیق دو شی‏ء، ولایت پدید می‏آید.راغب اصفهانی، المفردات فی غرایب القرآن، ص 533.ولایت به «تکوینی» و «تشریعی» تقسیم می‏شود:

یک. ولایت تکوینی‏

«ولایت تکوینی» به معنای تصرف در موجودات و امور تکوینی است. چنین ولایتی از آن خدا است. اصل پیدایش، تغییرات و بقای همه موجودات به دست او است و همه تحت اراده و قدرت خدا قرار دارند. خداوند متعال مرتبه‏ای از این ولایت را به برخی از بندگانش اعطا می‏کند. معجزات و کرامات انبیا و اولیا، از آثار همین ولایت تکوینی است. آنچه در ولایت فقیه مطرح است، «ولایت تکوینی» نیست.

دو. ولایت تشریعی‏

«ولایت تشریعی» دو قسم است:

. قانون‏گذاری:بر اساس توحید ربوبی، هرگونه قانونی که انتساب به خداوند نداشته باشد، به شرک در تشریع منتهی می‏شود: (إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ)؛ یوسف (12)، آیه 67.و فقط کسی مجاز به جعل قانون است که از طرف خداوند، مأذون باشد، مانند پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع)، قرآن در این باره می‏فرماید: (وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی‏ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحی‏ عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوی‏)؛ نجم (53)، آیات 5-3..

امام صادق(ع) نیز فرموده است: «فما فوّض الله الی رسوله، فقد فوّض الینا»؛بحارالانوار، ج 15، ص 332..

آیت الله معرفت در توضیح این موضوع می‏نویسد: «اینان حامل ودایع نبوت بودند و طبق تعلیم و تربیت پیامبر اکرم(ص) و تأیید روح القدس، بینش واقعی لازم را دارا بودند و بر ملاکات اصلی احکام، نسبت به پیشامدها کاملاً واقف بودند و بر حسب رخدادهای زمانه و مصالح مقتضی، تشریع احکام می‏نمودند».ولایت فقیه، ص 162.

زمان غیبت نیز فقیه جامع شرایطی که به کتاب و سنت آشنایی دارد، نسبت به اوضاع و احوال زمانه آگاه است، مقتضیات زمان و مکان را تشخیص می‏دهد و از تقوا و پارسایی نیز برخوردار است؛ از سوی معصومین(ع)، مأذون است تا به وضع قوانین متغیر در چارچوب احکام و آموزه‏های اسلامی و مصالح جامعه اسلامی بپردازد. جعل چنین ولایتی برای فقیه جامع شرایط، نه تنها منافاتی با ولایت تشریعی و حاکمیت خداوند ندارد؛ بلکه شأنی از شؤون ربوبیّت الهی و در طول آن است.ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، حقوق و سیاست در قرآن، ص 162.

. زعامت و رهبری:از دیدگاه اسلامی، انسان یکتاپرست، نباید از هیچ فرد یا نهادی، فرمان ببرد و کسی را ولی، سرپرست و ارباب خود قرار دهد و بی‏چون و چرا مطیع او گردد:

(اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ)؛توبه (9)، آیه 31.«اینان دانشمندان و راهبان خود و مسیح پسر مریم را به جای خدا به الوهیّت گرفتند، با آنکه مأمور نبودند جز اینکه خدایی یگانه را بپرستند که هیچ معبودی جز او نیست. منزّه است او از آنچه [با وی ]شریک می‏گردانند».

مگر آنکه خداوند سبحان برای او چنین حقی را جعل و تشریع کرده باشد. قرآن فرموده است: (النَّبِیُّ أَوْلی‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ)؛احزاب (33)، آیه 6.«پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر [و نزدیک‏تر] است» نیز (إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ)؛مائده (5)، آیه 55.«ولیّ شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده‏اند: همان کسانی که نماز برپا می‏دارند و در حال رکوع زکات می‏دهند».

بر اساس این آیات خداوند ولایت تدبیری و حق اداره و تنظیم اجتماعی را برای پیامبر و امامان معصوم(ع) تشریع کرده است و تنها آنان هستند که می‏توانند حاکمیت سیاسی و زمامداری جامعه را در دست گرفته و در رأس هرم قدرت باشند.

بر اساس دلایل گوناگونی، چنین ولایتی از طرف ائمه اطهار(ع) به فقیهان واجد شرایط واگذار شده است و آنان به نیابت از معصومین(ع)، علاوه بر حق قانون‏گذاری -با قیود و شرایطی که بیان شد دارای ولایت زعامت و رهبری جامعه بوده و موظف به تدبیر، سرپرستی و تنظیم اجتماعی، جامعه اسلامی هستند.

در هر صورت معنای اصطلاحی «ولایت» عبارت است از: «تصدی امر و اداره حکومت».نوروزی، محمد جواد، نظام سیاسی اسلام، ص 187 و ر.ک: آیت الله جوادی آملی، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، نشر اسراء، 1378، صص 125-123.

4. «ولایت فقیه»؛ یعنی، رهبری سیاسی جامعه اسلامی به وسیله فقیه عادل و با تقوا و دارای شرایط لازم رهبری.

 نظر دهید »

نگاهی به نحوه شهادت امام صادق علیه السلام

19 مرداد 1394 توسط علي‌اوغلي

ازسوي ديگر امام در سالهاي آخر عمر خود شديداً لاغر وضعيف شده بود و به تعبيريکي از افرادي که امام را درآن روزگار ديده بود ازاوچيزي نمانده بود جز سرش، کنايه ازاينکه بدن کاملاً فرسوده ونحيف شده بود. سراسرزندگيش به دشواري وسختي ورنج آفريني گذشته بود. ودرسالهاي آخر عمربر ميزان محدوديت واحضار وتهديد او اضافه مي شد که اين خود بر خستگي ورنجش مي افزود.

روزي منصور به وزير دربارش « ربيع » گفت همين اکنون جعفربن محمد (امام صادق( عليه السلام)) رادراينجا حاضر کن .

ربيع فرمان منصور را اجرا کرد حضرت صادق( عليه السلام) را احضار نمود، منصور باکمال خشم و تندي به آنحضرت رو کرد وگفت:

« خدامرا بکشد اگر تو رانکشم آيا درمورد سلطنت من اشکال تراشي مي کني ؟»

امام: آنکس که چنين خبري به تو داده دروغگو است …

ربيع ميگويد: امام صادق( عليه السلام) راديدم هنگام ورود لبهايش حرکت مي کند، وقتي که کنارمنصور نشست، لبهايش حرکت مي کرد ولحظه به لحظه ازخشم منصور کمتر مي شد .

وقتي که امام صادق( عليه السلام) ازنزد منصور رفت، پشت سرامام رفتم وبه اوعرض کردم:

وقتي که شما وارد برمنصور شديد منصور نسبت به شما بسيار خشمگين بود ولي وقتي که نزد او آمدي ولبهاي تو حرکت کرد خشم او کم شد شما لبهايتان را به چه چيز حرکت مي دادي ؟

امام صادق( عليه السلام) فرمود : لبهايم رابه دعاي جدم امام حسين ( عليه السلام) حرکت مي دادم وآن دعا اين است :

يا عُدَّتي عِندَ شِدَّتي وَيا غَوثِي عِندَ کُربَتي اَحرِسنِي بِعَينِکَ الَّتي لا تَنامُ وَاکَنِفنِي بِِرُکنِکَ الذَّي لايُرام

« اي نيرو بخش من هنگام دشواريهايم واي پناه من هنگام اندوهم به چشمت که نخوابد مرا حفظ کن ومرا درسايه رکن استوار وخلل ناپذيرت قراربده »

آتش کشيدن خانه امام صادق(عليه السلام)

مفضّل بن عمر مي گويد: منصور دوانيقي براي فرماندار مکه ومدينه حسن بن زيد پيام داد: خانه جعفر بن محمد ( امام صادق (ع) را بسوزان، اواين دستوررا اجرا کرد وخانه امام صادق( عليه السلام) را سوزانيد که آتش آن تا به راهرو خانه سرایت کرد، امام صادق ( عليه السلام) آمد ومیان آتش گام برمي داشت ومي فرمود : اَنَا بنُ اَعراقِ الثَّري اَنا بنُ اِبراهِيمَ خَليلِ اللهِ

« منم فرزند اسماعيل که فرزندانش مانند رگ وريشه دراطراف زمين پراکنده اند منم فرزند ابراهيم خليل خدا( که آتش نمرود براو سرد وسلامت شد )»

برنامه قتل امام صادق (عليه السلام)

سرانجام منصور نتوانست پيشرفت امام را ببيند و عظمت او را تحمل نمايد. طرح قتل او را از طريق مسموم کردن تهيه نمود.

اين نکته راناگفته نگذاريم که بني عباس درس مسموم کردن امامان رااز پيشوايان راستين خود، يعني بني اميه آموختند. معاويه بارها گفته بود خداوند ازعسل لشکرياني دارد و.. که غرض عسل مسموم بود که به خورد دشمنان خود ميداد.

منصور توسط والي خود درمدينه امام را با انگور زهرآلود به شهادت رساند وبعد حيله گرانه به گريه وزاري وعزاداري او پرداخت. اينکه درامر شهادت امام، منصور دست داشته جاي شکي براي ما نيست، زيرا که خود بارها گفته بود که او چون استخواني درگلويم گير کرده است.

شايد منصور جداً وقلباً دوست نداشت امام رابکشد ولي چه مي توان کرد که مقام است وسلطنت، پست است وموقعيت. مگر هرکسي ميتواند ازآن بگذرد؟ امرشهادت او را توسط منصور، برخي چون ابوزهره انکار کرد ه اند، بدليل ابراز تأسف منصور ازمرگ او وهم گفته اند که اين امر خلاف تحکيم پايه هاي حکومت او بود. ديگران هم همين افکار راداشته اند ويا برخي ديگر ازآن به ترديد ياد کرده اند. ولي باتوجه به سابقه برخورد واحضار وتهديد منصور، وبا توجه به اعمال زمامداران پس از او معلوم مي شود بني عباس چون بني اميه درخط امام کشي بودند وآنها شش تن ازامامان ما را مسموم کرده اند. آري او پس از قتل امام ابراز تأسف هم کرد وآن مصلحتي بود.

منبع:blogfa.com

 1 نظر

فقیه کیست؟

18 مرداد 1394 توسط علي‌اوغلي

مقصود از فقیه در بحث ولایت فقیه، مجتهد جامع‏الشرایط است نه هر کس که فقه خوانده باشد. فقیه جامع‏الشرایط باید سه ویژگى داشته باشد; «اجتهاد مطلق‏»، «عدالت مطلق‏»، و «قدرت مدیریت و استعداد رهبرى‏». یعنى از سویى باید صدر و ساقه‏ء اسلام را به طور عمیق و با استدلال و استنباط بشناسد و از سوى دیگر، در تمام زمینه‏ها، حدود و ضوابط الهى را رعایت کند و از هیچ یک تخطى و تخلف ننماید و از سوى سوم، استعداد و توانائى مدیریت و کشوردارى و لوازم آن را واجد باشد.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 8
  • ...
  • 9
  • 10
  • 11
  • ...
  • 12
  • ...
  • 13
  • 14
  • 15
  • ...
  • 42
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

ولایت

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • انتظار
  • پیامبر اسلام
  • شعبان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس