ولایت

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

سلامي به عمق تنهايي دل هاي منتظران

15 مرداد 1394 توسط علي‌اوغلي

اي مهربان ! نمي دانم عكس نورانيت را در كدامين فصل غم انگيز و بي ترانه ي دلم به تماشا نشسته ام كه اين گونه مست ديدار تو شدم….
اي مهربان ! نمي دانم عكس نورانيت را در كدامين فصل غم انگيز و بي ترانه ي دلم به تماشا نشسته ام كه اين گونه مست ديدار تو شدم . نمي دانم پاي درددل كدامين دلشكسته تر از خود نشستم كه اين چنين , دل بي تابم را بي قرار تو ساخت , خبر ندارم , قطره قطره اشكم را در كدامين گلدان تنهايي ريختم كه گل مهر تو روييد و شعرهاي غمگينم براي رسيدن تو به پرواز درآمد، راستي من بر سنگفرش كدامين دل نوراني به دنبال ردپاي تو گشته ام.
من از غصه پرغم روزهاي خاكستري دلم , از جمعه هاي دلگيري كه بي رخ ماه تو گذشته , نوشته ام و آن قدر در اين چين خوردگي سكوت به دنبال آوايي از تو گشته ام تا سهمم شفقي سوخته از آه آرزومندانت شد و حسرتي بي نهايت كه سر به آسمان كشيد .
مولاي مهر ! در پس كوچه غبار گرفته ي وجودم , غرق رويا , در گوشه اي از سجاده ي انتظار , ماتم زده به يادت قلم به روي كاغذ مي كشم و تو را مي خوانم, اي پر صلابت ترين رهگذر زمان , با رايحه ي دل انگيز وجودت , وجودم را از هر غباري , غباررويي مي كنم , كمكم كن ! كه نيازم را كه سرچشمه دلبستگي به دنياست به حراج بگذارم و جسم خاكيم را به آن سوي حصار غرور و خودخواهي پرواز دهم.
آري اين تولدي نو است براي من , آن هم در بهار جواني , زيباترين سهم من از تقدير .
حال مرا مي شناسي من همانم , گداي سمج , كه ره خانه ات را در كودكي به خاطر سپردم و در نوجواني سفره نيازم را وقت زمزمه عهد گستردم و در جواني در هر صبح و آدينه , هنگام هق هق خيس ندبه بست نشستم كه در برويم بگشايي …….
رحمي كن اي سراسر مهر و رحمت ! چند صباحي بيشتر باقي نيست , لحظاتم را به رايحه ي دعا و تسبيح معطر خواهم ساخت , با هق هق خيس ديده ام , دل انتظار را حكاكي خواهم كرد و با لبخند شوق ديدارت, جاده ي انتظار را چراغانيخواهم كرد تا ابتداي جاده ظهور , روزهايم را كه پر بغض و حسرت ظهورت شده در جاده انتظار پرپر خواهم كرد كه ميزبان قدم هاي مباركت باشد .
مي خواهم از عمق وجودم فرياد بزنم و بگويم : اي سبز ترين غزل من , اگربيايي خاك پايت را سرمه چشمانم مي كنم پس: طلوع كن

 نظر دهید »

ولی (اسلام)

14 مرداد 1394 توسط علي‌اوغلي

 

 

ولی کلمه عربی به معنای شخص دارای ولایت می‌باشد؛ ولی به معنای دوست، یاور و سرپرست به کار رفته است. این کلمه در قرآن و متون اسلامی به کار رفته است و تفاوت تعریف و تفسیر آن از اختلافات اصلی میان شیعه و سنی می‌باشد. همچنین در فقه و حقوق نیز این اصطلاح کار برد دارد. در ادبیات فارسی نیز از طریق صوفیان رواج گسترده یافته است.
واژه شناسی

راغب اصفهانی در کتاب مفردات القرآن گفته است «وَلاء» و همچنین «توالی» به این معنا است که دو چیز یا بیشتر، از یک جنس و بدون اینکه چیزی از غیر آن‌جنس حایل شود، کنار هم آید. این معنای لغوی ولاء و توالی است، و گاهی این لفظ به طور استعاره و مجاز در موارد زیر به کار می‌رود:

۱ - قربی که از جهت مکان حاصل می‌شود.

۲ - قرب از جهت نسبت.

۳ - قرب از جهت دوستی و گفته می‌شود: «ولی فلان - دوست فلانی».

۴ - قرب حاصل از نصرت و گفته می‌شود: «ولی فلانا - یاری کرد فلان را».

۵ - از جهت اعتقاد. گفته می‌شود: «فلان ولی فلان - هم عقیده و هم سوگند اوست».

۶-در معنای مباشرت در کار واختیار داری در آن، و گفته می‌شود: “فلان ولی لامر کذا - فلانی اختیار دار فلان کار است”

وِلایت (به صدای پائین واو) و وَلایت (به صدای بالای آن) به یک معنا است، مانند دلالت و دلالت که هر دو به یک معنا است، و حقیقت ولایت عبارتست از بعهده‌گرفتن کار، و منصوب شدن بر آن و «ولی» و «مولی» هر دو استعمال می‌شوند در این معنا، البته‌هم در معنای اسم فاعل آن، یعنی موالی (به کسر لام) و هم در معنای اسم مفعول آن یعنی‌موالی (به فتح لام) و به مؤمن گفته می‌شود ولی‌الله ولی دیده نشده که بگویند مؤمن مولای‌خداست، ولی هم گفته می‌شود «الله ولی المؤمنین» و هم «الله مولا المؤمنین».[۱]
در قرآن و حدیث

در قرآن به طور خاص این کلمه در آیه ۵۵ سوره مائده به کار رفته است:

إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسولُهُ وَ الَّذِینَ ءَامَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصلَوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوةَ وَ هُمْ رَکِعُونَ جز این نیست که ولی شما خداست و رسول او و آنان که ایمان آورده‌اند، همان ایمان آورندگانی که اقامه نماز و ادای زکات می‌کنند در حالی که در رکوع نمازند.

در حدیث غدیر خم نیز به طور خاص این کلمه یا یکی از مشتقات آن به کار رفته است:

“من کنت ولیّه فعلیّ ولیّه” یا “من کنت مولاه فهذا علی مولاه"[۲]

منابع

امامت> ولایت و خلافت

 

 نظر دهید »

کدام احادیث نظریه ولایت فقیه را اثبات می کند؟

13 مرداد 1394 توسط علي‌اوغلي

ولایت فقیه

علاوه بر دلایل عقلی و قرآنی، احادیث بسیاری نیز بر نظریه ولایت فقیه دلالت می کنند، که خلاصه ای از آنها را در چند دسته تقدیم می شود:

الف. حدیث خلافت:
«اللهم ارحم خلفائی … الذین یأتون من بعدی ویرُون عنّی حدیثی و سنّتی.»[۱]
در این حدیث، فقها خلیفه رسول خوانده شده اند.

ب. حدیث وراثت:
قال رسول الله(ص): «العلماء ورثه الأنبیاء؛[۲] علماء وارثان انبیاء هستند.»
و مفاد آن انتقال ولایت از انبیاء به علما و فقها است. جمله ی «و من سلک طریقاً یطلب فیه علماً» که در دنباله ی این حدیث آمده است، با انطباق علما بر ائمه ی معصومین(ع) مغایرت دارد.

ج. حدیث حکام:
قال علی(علیه السلام ):«العلماء حکّام علی النّاس؛[۳] علما حاکمان بر مردمند.»
مفهوم حاکم کاملاً روشن است و دلالت آن بر ولایت فقیه، امری غیرقابل تردید است.

د. حدیث اختیار امام:
قال علی(علیه السلام): «الواجب فی حکم الله و حکم الإسلام علی المسلمین – بعد ما یموت إمامهم أو یقتل، ضالاً کان أو مهدیا ً – أن لا یعلموا عملاً و لا یقّدموا یداً و لا رجلاً قبل أن یختاروا لأنفسهم إماماً عفیفاً ورعاً عارفاً بالقضاء و السنّه یجیء فیئهم و یقیم حجّهم جمعنهم، و یجبی صدقاتهم.[۴] علی(ع) فرمود: واجب است در حکم خدا و حکم اسلام نسبت به مسلمین، اینکه هیچ عملی را انجام ندهند و دست به سوی چیزی و یا کاری دراز نکنند و قدم در هیچ جائی ننهند، مگر آنکه قبلاً برای خود رهبری عفیف و پرهیزکار و عارف و عالم به احکام قضا و سنت رسول خدا(ص) انتخاب نمایند. تا اموال عمومی را گرد آورد و حج و جمعه مردم را بپا دارد و صدقات را جمع نماید.»

هـ. حدیث مجاری امور:
امام حسین(ع) فرمود: «مجاری الامور بید العلماء باللاه الامناء علی حلاله و حرامه؛[۵] زمام امور مردم به دست عالمانی است که علمشان از سرچشمه وحی گرفته شده باشد. و امین بر حلال و حرام خدا باشند.»

و. حدیث حاکم:
امام صادق(ع) فرمود:«ینظر إنّ من کان منکم ممّن قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف أحکامنا فلیرضوا به حکماً فإنّی قد جعلته علیکم حاکماً؛[۶] مردم باید دقت کنند و از میان فقهایی که راوی حدیث ما هستند و در احکام حلال و حرام ما صاحب نظرند و به احکام اهل بیت(ع) آشنایی دارند، فقیهی را انتخاب کنند و او را در میان خود حاکم قرا دهند. چرا که من او را بر شما حاکم قرار دادم.»
بدین ترتیب فقها از جانب ائمه ی معصومین(ع) به عنوان حکام تعیین شده اند و مردم هر کسی را که از میان فقها انتخاب نمایند، هم او منتخب و نایب امام نیز هست.

ز. حدیث حصون:
امام موسی بن جعفر(ع) فرمود:« لاّن المؤمنین الفقهاء حصون الإسلام کحصن سور المدینة لها؛[۷] مؤمنان فقیه برای اسلام چون دژ و دیوار محافظ شهرند که اسلام را در برابر دشمنان نگهبانند.»
این نوع حفاظت که در آن تشبیهی نیز به کار رفته است، به معنی حفظ علمی احکام اسلام نیست، بلکه منظور از آن تشکیل قدرت سیاسی و اجرای احکام و برپایی عدالت و دفع دشمنان و اداره ی امور مسلمین و سایر مسایلی است که در مفهوم ولایت فقیه نهفته است.

ح. حدیث تقلید:
امام حسن عسگری از امام صادق – علیهما السلام – نقل می کند:«من کان من الفقهاء صائناً لنفسه و حافظاً لدینه و مخالفاً علی هواه و مطیعاً لأمر مولاه فللعوامّ أن یقلّدوه و ذلک لا یکون ألاّ بعض فقهاء الشیعة؛[۸] از فقها آن کس که پرهیزکار و حافظ دین و مخالف هوای نفس و مطیع اوامر و احکام خدا باشد، عامّه مردم باید از او تقلید نمایند.»
تقلید کامل در تمامی افعال به معنی آن است که در همه ی امور، مرجع و مقلّد مسلمین فقیه است، و اداره ی امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، و مدیریت جامعه اسلامی باید به دست فقیه انجام گیرد.

هـ. توقیع شریف:
«و امّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا (أحادیثنا) فإنّهم حجّتی علیکم و أنا حجّة الله؛[۹] در حوادث و پیشامدها به راویان حدیث ما رجوع کنید، زیرا آنان حجّت من بر شمایند و من حجّت خدایم.»
منظور از حوادث واقعه، تنها مسائل و احکام شرعیه نیست. زیرا از واضحات است که در این مورد باید به فقیه مراجعه نمود، بلکه مقصود از آن، پیشامدهای اجتماعی و گرفتاریهایی است که برای مردم و مسلمین روی می دهد. در چنین مواردی وظیفه آن است که مردم به فقها مراجعه کنند. همان طوریکه امام(ع) حجت خداست و معنی آن تنها بیان احکام کلی اسلام نیست، بلکه شامل ولایت امر به مفهوم زمامداری امور مسلمین نیز هست، فقها نیز چنین حجتهایی هستند که مردم در تمامی امور خود باید به آنها مراجعه کنند. مفهوم این کلام، آن است که فقها از طرف امام(ع) حجت بر مردم هستند و همه ی امور مسلمین و تمامی کارها و شئون اجتماعی به آنان واگذار شده است.

ط. حدیث منزلت:
«منزلة الفقیه فی هذا الوقت کمنزلة الأنبیاء فی بنی إسرائیل؛[۱۰] جایگاه فقیه در این وقت مانند منزلت انبیاء در میان بنی اسرائیل است.»
بی شکّ جایگاه انبیای بنی اسرائیل، مقام ولایت و زمامداری امور بنی اسرائیل بوده است.

ی. همچنین روایاتی مانند:
«لو لا ذلک اختلط علی المسلمین امورهم» و «لا تبطل حدودالله فی خلقه و لا تبطل حقوق المسلمین بینهم». که هر کدام به نوبه ی خود، دلیل روشنی بر ضرورت نظام سیاسی و دولت و امامت و ولایت فقیه است.

[۱]. من لایحضر الفقیه ج ۴ ص ۴۲۰.
[۲]. کافی ج ۱ ص ۳۲.
[۳]. مستدرک الوسایل ج ۱۷ ص ۳۲۱.
[۴]. مستدرک الوسائل ج ۶ ص ۱۴.
[۵]. مستدرک الوسائل ج ۱۷ ص ۳۱۵.
[۶]. کافی ج ۱ ص ۶۷.
[۷]. کافی ج ۱ ص ۳۸.
[۸]. وسائل الشیعه ج ۲۷ ص ۱۳۱.
[۹]. وسائل الشیعه ج ۲۷ ص ۱۴۰.
[۱۰]. بحار الانوار ج ۷۵ ص ۳۴۶.

 نظر دهید »

سند اثبات ولایت امام علی(علیه السلام)

12 مرداد 1394 توسط علي‌اوغلي

شیعیان معتقدند امامت امری انتصابی است و نه انتخابی. پس از رحلت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) امام نخست شیعیان حضرت علی بن ابیطالب (علیه‌السلام) است. یکی از ادله‌ی شیعه برای اثبات امامت حضرت علی (علیه‌السلام) آیه‌ی ولایت است.

آیه‌ی ولایت آیه‌ی پنجاه و پنجم از سوره‌ی مائده است که می‌گوید:

«اِنّما وَلیُّکُمُ الله وَ رَسُولهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا یُقِیمُونَ الصَّلوةَ وَیُوءْتُونَ الزَّکاة وَهُمْ راکِعُون» (مائده/55)

«همانا ولی امر شما تنها خدا، رسول و آن موءمنانی هستند که نماز به پا داشته و در حال رکوع زکات میدهند»

برخی از مفسرین و متکلمین فرق دیگر اسلامی در این مورد تردید گرده اند گه این آیه دالّ بر امامت حضرت علی (علیه‌السلام) باشد. در این نوشته به این مسئله می‌پردازیم.

این آیه‌ی شریفه از وجوه مختلف مورد بحث و بررسی قرار گرفته است؛

سبب نزول آیه: منظور از سبب نزول آیه تعیین مصداق برای این آیه‌ی شریفه است. آیا مراد آیه از «مومنانی که نماز به پا داشته و …» کیست؟ آیا محتوای آیه به مصداقی خاص نظر دارد یا قابل انطباق بر مصداقهای گوناگون است؟ آیا مراد و مصداق آیه حضرت علی (علیه‌السلام) است؟

در این مسئله برای فهمیدن مصداق آیه یکی از روش‌های ما می‌تواند رجوع به سخنان حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) باشد. روایات بسیاری از پیامبر مصداق آیه را روشن نموده است. در این مورد میان شیعه و سنی اختلافی وجود ندارد. هر دو گروه این روایات را نقل کرده و می‌پذیرند که مصداق این آیه کسی جز حضرت علی (علیه‌السلام) نیست. در روایتی از امام هادی(علیه‌السلام) به این اجماع و اتفاق نظر اشاره شده است که:

«اهل دانش بر این نکته اتفاق دارند که آیه مذکور درباره علی (علیه‌السلام) نازل شده که در حال رکوع انگشتری خویش را صدقه داده است. پس خداوند این عمل او را سپاس گزارد و این آیه را نازل فرمود.» (طبرسی، الاحتجاج/ 450)

علامه حلّی نیز با نقل این اجماع می‌گوید:

«علمای اسلام، بر نزول آیه درباره علی (علیه‌السلام) اجماع کرده‌اند و این در صحاح ستّه نیز مذکور است که چون علی (علیه‌السلام) در نماز خویش و در حضور صحابه انگشتری خود را به مسکین صدقه داد، این آیه فرود آمد» (علامه حلّی، نهج الحقّ، 172)

نکته جالب توجه این است که علامه حلی می‌گوید که مسئله اجماعی بودن مصداق آیه در صحاح سته آمده است در حالی که امروزه در صحاح سته این روایات دیده نمی‌شود! برخی از اندیشمندان این احتمال را می‌دهند که در طول تاریخ و به دلیل دشمنی و عداوت با شیعه، این روایات از این کتاب اهل سنت حذف شده است. شواهد این اجماع را می‌توان در آثار بیشتر متفکران و اندیشمندان شیعه یافت. اما باید توجه داشت که اجماعی دانستن این مسئله مختص به اندیشمندان شیعه نیست.

علامه حلّی نیز با نقل این اجماع می‌گوید: «علمای اسلام، بر نزول آیه درباره علی (علیه‌السلام) اجماع کرده‌اند و این در صحاح ستّه نیز مذکور است که چون علی (علیه‌السلام) در نماز خویش و در حضور صحابه انگشتری خود را به مسکین صدقه داد، این آیه فرود آمد»

یکی از متفکران اهل سنت که در باب مصداق آیه ادعای اجماع می‌کند آلوسی است. او که از مشهورترین مفسران اهل سنت به شمار می‌آید می‌گوید:

«غالب اخباریان [اهل حدیث] بر آنند که آیه درباره علی، کرّم اللّه وجهه، نازل شده است». (آلوسی، روح المعانی، 6/ 167)

بنابر شواهد و قرائن تاریخی نیز می‌توان گفت آیه شریفه بر حضرت امیرالمؤمنین قابل صدق است. در بخشی از آیه مؤمنین را کسانی می‌داند که در حالت رکوع زکات می‌دهند. این قضیه اشاره به ماجرایی دارد که حضرت علی (علیه‌السلام) در حال رکوع انگشتر خود را به یک سائل تقدیم می‌کند. از ابوذر غفاری نقل شده است که «هان بدانید که
ولایت

من همراه رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)، روزی از روزها، نماز ظهر را به جای آوردم که سائلی در مسجد از مردم درخواست کمک کرد و کسی به او چیزی نداد. پس سر به طرف آسمان برداشته، گفت: خدایا شاهد باش که در مسجد پیامبر خدا کمک خواستم و کسی چیزی به من نبخشید. علی بن ابی طالب که در حال رکوع بود با انگشت کوچک دست راست خویش که در آن انگشتری می‌کرد به سوی آن مرد اشاره کرد. مرد پیش آمد و انگشتری را از انگشت او گرفت و این در پیش چشم پیامبر بود. پس چون پیامبر از نماز خویش فارغ گردید سر به سوی آسمان برداشته، عرض کرد: (خدایا برادرم موسی (علیه‌السلام) از تو درخواستی کرد و گفت: پروردگارا سینه مرا بگستران و کار مرا آسان گردان و گره از زبانم بگشا تا سخنم را بفهمند و وزیری از کسانم برای من قرار ده. هارون برادرم را، پشتم را بدو محکم گردان و او را در کارم یار و همراه ساز. پس تو بر او پیامی گویا نازل فرمودی: به زودی بازوی تو را به برادرت محکم خواهیم کرد. بار خدایا من نیز محمّد، پیامبر و برگزیده توام، خدایا سینه‌ام را بگستران و کارم را آسان کن و وزیری از کسانم برایم قرار ده، علی برادرم را، پشتم را به او محکم گردان.

ابوذر گفت: پس به خدا قسم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) سخن خود را به انجام نرسانیده بود که جبرئیل از نزد حق بر او فرود آمد و گفت:

ای محمّد! گوارا باد بر تو آنچه خدا درباره برادرت عنایت کرد.

پیامبر گفت: آن چیست ای جبرئیل؟

جبرئیل پاسخ داد: خدا امت تو را به موالات او تا روز قیامت امر نمود و آیه ای بر تو نازل فرمود که چنین است

«انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون» (حسکانی، شواهد التنزیل، 1/ 229 ـ 231). این روایت از طریق اسناد دیگری نیز نقل شده است. ز وجوه دیگر این آیه که مورد بررسی قرار گرفته است تعیین معنا و مفاد آن است. به نظر می‌رسد دعوای اصلی بر سر تعیین معنای «ولی» است و نه مصداق آیه. در این مورد حتی بیشتر اهل سنت نیز آیه را درباره حضرت علی (علیه‌السلام) دانسته اند. البته در این میان کسانی (مثل ابن کثیر، ابن تیمیه و …) نیز تردیدهایی روا داشته اند که آیه شریفه درباره حضرت علی (علیه‌السلام) نیست ولی غالب اندیشمندان مسلمان بر این مسئه تاکید دارند که مصداق آیه کسی جز حضرت علی (علیه‌السلام) نیست. آما کسانی از اهل سنت که مصداق آیه را نیز می پذیرند در مورد محتوا و معنای آیه مناقشات بسیاری کرده‌اند.

 نظر دهید »

تفاوتهای ولی فقیه و امام

11 مرداد 1394 توسط علي‌اوغلي

ولایت فقیه، دوام بخشیدن به اختیارات حکومتی و عمومی امام معصوم (علیه السلام)در عصر غیبت است؛ امّا بدین معنا نیست که فقیه در فضیلت و شخصیّت دینی و اخلاقی و علمی همپای امام معصوم (علیه السلام)است.پ [۴] ولی فقیه، جدا از شخصیت حقوقی خویش، دارای شخصیت حقیقی نیز هست که از این نظر با دیگر مردم برابر است. ویژگی‌های ولیّ فقیه و حاکم اسلامی- همانند عدالت، تقوا و پرهیزگاری- او را از لغزیدن به ورطه استبداد و خودرأیی باز می‌دارد.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 6
  • 7
  • 8
  • ...
  • 9
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 13
  • ...
  • 14
  • 15
  • 16
  • ...
  • 42
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

ولایت

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • انتظار
  • پیامبر اسلام
  • شعبان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس