ولایت

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

چرا خداوند انسان را آفرید؟!

10 مرداد 1395 توسط علي‌اوغلي

 خداوند متعال هستی را آفرید و از این آفرینش هدف و مقصدی را منظور فرمود. هر کس به تناسب معرفت و شناخت خود از پروردگار متعال می تواند هدف وی از هستی را درک کند. گر چه هیچ کس نمی تواند معرفت کامل به کنه ذات الهی یابد امّا به میزان شناخت حضرت حق هدف از آفرینش را می توان دریافت!
 

و خداوند هستی را آفرید!
براساس یک قاعده ی کلامی که قاعده ای عقلانی است و به قاعده ی لطف مشهور می باشد، هدف از آفرینش عالم لطف پروردگار نسبت به عالمیان بوده است:
من نکردم خلق تا سودی کنم  بلکه تا بر بندگان جودی کنم
بر این مبنا هدف از آفرینش رساندن لطف به بندگان بوده است که به مقتضای ذات الهی نمود کرده است.

چرا خدا لطف می کند؟
ممکن است با این پاسخ به هدف خلقت، همچنان سوال باقی باشد که چرا اساساً پروردگارعالمیان لطف می نماید؟! یعنی آیا در این لطف حق تعالی نیز، هدفی مطرح است؟! در یک پاسخ ساده باید گفت لطف همانند بسیاری دیگر از صفات حق تعالی، ذاتی اوست و برای امر ذاتی حق تعالی نمی توان دلیل آورد. امّا در یک نگاه عمیق تر می توان گفت با توجه به آیات قرآنی هدف از خلقت و لطف الهی در آفرینش، همانا عبادت حضرت حق بوده است: ” و ما خلقت الجنّ و الانس إلاّ لیعبدون “.

امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: بهای وجودهایمان جز بهشت نیست آن را به کمتر از آن نفروشیم!
عبادت هدف آفرینش!
بنابراین خداوند متعال بواسطه ی لطف خویش زمینه را فراهم می آورد که بندگان ، او را عبادت نمایند یعنی آفرینش همه ی هستی و به ویژه اشرف مخلوقات برای آن است که به عبادت خدا قیام نمایند. عبادت در معنای عام خود هر نوع پرستش و خاکساری به درگاه الهی را شامل می شود و تنها به معنای مصطلح آن که شریعت است، نمی باشد. بر این مبنا هدف از آفرینش ما همانا پیدا کردن یک حیات عبادی و طیّبه و الهی بوده است.

حیات عبادی؛ چگونه؟!
حال که معلوم شد خدا ما را آفریده تا در یک حیات الهی رشد کنیم و سعادتمند گردیم، می توان پرسید چگونه می توان حیات عبادی داشت؟! لابد می گویید دین همان دستورالعمل عبادی شدن حیات است. بله درست است. امّا به طور دقیق تر نمود عینی دین به عنوان الگو برای حیات عبادی داشتن ، لازم است!

عبادت در معنای عام خود هر نوع پرستش و خاکساری به درگاه الهی را شامل می شود و تنها به معنای مصطلح آن که شریعت است، نمی باشد. بر این مبنا هدف از آفرینش ما همانا پیدا کردن یک حیات عبادی و طیّبه و الهی بوده است.
نمودهای عینی دین!

انسان کامل خلاصه ی همه ی هستی و نمود عینی دین الهی است که حیات عبادی را نشان می دهد. او کسی است که به عنوان الگو و اسوه معرفی شده است: ولکم فی رسول الله اسوة حسنة. با توجه به آنچه از هدف در آفرینش الهی طرح شد معلوم می شود که داشتن حیات عبادی هدف از خلقت است و حیات عبادی جز در انسان کامل تحقق و نمود عینی نیافته است. پس با یک استدلال ساده می توان فهمید که انسان کامل هدف ایجاد خلقت و آفرینش الهی بوده است!

انسان کامل، هدف آفرینش
ارزش انسان کامل که ولی مطلق جهان است از همه بیشتر است چرا که همه ی جهان به خاطر او آفریده شده و هدف از خلقت هستی فقط اوست و هر چیز که در این دنیا ایجاد شده به یمن وجود او زینت وجود وهستی یافته است. « لولاک لما خلقت الافلاک »؛ ای پیامبر اگر تو نبودی دست به خلقت نمی زدم!

انسان کامل یکی است!
در هر دوره و عصری یک انسان کامل وجود دارد که همان هدف آفرینش الهی بوده است که خلقت را برای او آفریده اند. او کسی است که همانند قلب و روح کالبد هستی است و همه ی موجودات همچون جسم اویند . از این رو همواره انسان کامل در عالم هست و زمین از وجود او خالی نمی شود که «لولا الحجّة لساخت الارض». رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) مصداق بارز انسان کامل و پس از وی در هر عصری یکی از معصومین (علیهم السلام) انسان کامل و ولی مطلق الهی هستند که لازم است بدانها تمسّک بجوییم و به یمن و برکت وجود ایشان سعادتمند و رستگار گردیم.

براساس یک قاعده ی کلامی که قاعده ای عقلانی است و به قاعده ی لطف مشهور می باشد، هدف از آفرینش عالم لطف پروردگار نسبت به عالمیان بوده است
ما چرا آمدیم؟
حال که هدف از آفرینش الهی معلوم شد، می توان پرسید: جای ما در این عرصه کجاست؟ ما چرا خلق شدیم؟ آمدن ما جز برای رستگاری ما نبود و جز برای آن نبود که به خاطر وجود انسان مطلق رشد و کمال معنوی یابیم و به اصل مبدأ خویش یعنی وجود و ذات الهی باز گردیم ، إنّا لله و إنّا إلیه راجعون؛ ما از خداییم و به سوی او هم باز می گردیم. پس آمدن ما برای کمال یافتنمان بود که به ارزش و قدر و منزلت الهی برسیم.
ما نبودیم و تقاضامان نبود   لطف تو ناگفته ی ما می شنود
آمدیم تا در پرتو فیوضات ولی مطلق خدا و حجة الله حق بالا رویم تا بدانجا که به او متصل شویم و به خدا برسیم ، همچنان که امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: بهای وجودهایمان جز بهشت نیست آن را به کمتر از آن نفروشیم!

منابع و مآخذ
1- انسان کامل، عزیزالدین نسفی
2- شهود و شناخت (ترجمه و شرح صحیفه ی سجادیه)- حسن ممدوحی
3- سروش رمضان- سیدرضا باقریان موحّد
4- شرح اصطلاحات صوفیه- عبدالرزاق کاشانی
5- فتوحات مکیّه- ابن عربی

 1 نظر

رابطه عطسه و صبر!

06 مرداد 1395 توسط علي‌اوغلي

وقتی انسان از درك حقایق و رابطه منطقی پدیده ها عاجز باشد، برای تسكین و اقناع خود به قوه خیال پناه می برد و به كمك آن اباطیل و اساطیر گوناگونی می سازد و جهانی پر از خدایان و ارواح نامرئی به وجود می آورد. چون انسان نادان با مشاهده عجایب طبیعت دچار حیرت می شود، بی اختیار مجذوب آنها شده، در برابرشان سر تعظیم فرود می آورد و گاهی آنها را خدای خود می خواند؛ بر این اساس، می توان گفت: خرافات زاده تخیل، تحیر و واهمه انسانی است.

 


 


 

بر اساس برخی از آیات قرآنی- كه بعضی دین پژوهی ها نیز آن را تأیید می كند - بشر ابتدا یكتا پرست بوده و پرستش بت، ماه، ستاره یا انسان از نوع انحرافهایی است كه به تدریج به وجود آمده است.

در تاریخ فرهنگ بشری به ویژه در عصر جاهلی، خرافات نمودها و جلوه های متعددی داشته است. هم اكنون نیز در كشورهای مختلف حتی در كشورهای پیشرفته با وجود رشد علمی و فنی، باز در فرهنگ و سنن اجتماعی آنها، نشانه هایی از خرافات وجود دارد، بازارمشاغلی چون رمالی و جادوگری، طالع بینی و كف بینی رونق بسیاری دارد. زیرا رشد عقلی توأم با رشد علمی صورت نگرفته است.

در تعریف خرافه گفته شده است: خرافه، یعنی رویدادهایی را كه انتظار نداشته ایم رخ دهند، به پدیده هایی نسبت دهیم كه هیچ رابطه منطقی ای میان آنها یافت نمی شود مثل اینكه گمان كنیم گذشتن از زیر نردبان، سبب بروز فلان حادثه رانندگی چند روز پس از آن می شود… در صورتی كه این رویدادها هیچ اثری بر هیچ چیز دیگر ندارند.

شاید بهترین تعریفی كه بتوان ارائه كرد و مورد پذیرش ادیان باشد این است: «خرافه، ترس بیهوده از عوامل و مرتبط دانستن پدیده های نامربوط به یكدیگر است كه رابطه بین آنها نه از نظر علم و عقل ثابت شده و نه از سوی دین تایید شده است» (علوی نژاد، سید حیدر؛ قرآن و خرافه باوری، مجله پژوهش های قرآنی ش.37)

 

عطسه كردن
عرب جاهلی عطسه كردن را شوم و نكبت زا می دانست و چون عطسه را علامت بلا و حادثه تلخ می دانست، دست به كاری نمی زد.

اعتقاد به تاثیر گذاری عطسه هنوز هم در جوامع امروزی كم و بیش اعتبار دارد و به نظر برخی، یك عطسه نشانه نحوست و بدی آن كار و دو عطسه نشانه خوبی و میمنت آن كار است.

در جامعه ما بعضی از افراد معتقدند که پس از اینکه فردی عطسه کرد نباید کاری انجام داد و در انجام امور مختلف به ویژه انجام تصمیمی که تقریبا در همان اوقات گرفته شده است، باید کمی صبر کرد.

در برخی روایات آمده که عطسه موجب دفع بیماری می شود. یعنی عطسه در حقیقت نوعی مکانیسم دفاعی است از سوی بدن برای بیرون راندن عوامل مزاحم مثل میکروبها یا گرد و غبار و عوامل حسّاسیّت زا
 

 

در این زمینه با استناد به پاسخی از سوی کارشناسان مذهبی و علمای دین به این موضوع پرداخته می‌شود: 

با مطالعه تاریخ گذشته، به این نكته پی می بریم كه به اثر گذاری عطسه بسیار توجه شده است بطوری كه در توصیف دلاوری و شجاعت جنگجویی می گفتند: او آنچنان دلاوری است كه عطسه او را از به كام شیر رفتن و نبرد باز نمی دارد.

اسلام با این پندار خرافی مبارزه كرده، عطسه را نعمتی برای بدن برشمرده است كه مستلزم حمد و شكر پروردگار است.

پیامبر اكرم می فرماید: خداوند عطسه را دوست می دارد و خمیازه را مكروه می داند. هر گاه كسی عطسه كند، حمد خدا گوید و هر مسلمانی كه عطسه را می شنود، او را دعا گفته و از خداوند مزید رحمت طلب كند (بخاری؛ الجامع الصحیح، ج 5، ص 2290)

در برخی روایات آمده که عطسه موجب دفع بیماری می شود. یعنی عطسه در حقیقت نوعی مکانیسم دفاعی است از سوی بدن برای بیرون راندن عوامل مزاحم مثل میکروبها یا گرد و غبار و عوامل حسّاسیّت زا.

در نتیجه اینكه؛ در مورد عطسه، صبركردن لازم نیست.

«خرافه، ترس بیهوده از عوامل و مرتبط دانستن پدیده های نامربوط به یكدیگر است كه رابطه بین آنها نه از نظر علم و عقل ثابت شده و نه از سوی دین تایید شده است»
 

 

پس در این باره دستورى در اسلام نداریم و اساسا روح اسلام با این گونه مطالب سازش ندارد، تا آنجا كـه دسـتـور مى دهد هنگامى كه تصمیم بر كارى گرفتید، اگر كسى فال بد زد اعتنا نكنید و بر خـدا تـوكـل نـمـوده به دنبال هدف روان شوید و فال بد زدن را نشانه شرك قرار داده است. 

درباره اینکه در زمان عطسه کردن چه کار باید کرد، اینگونه در مبانی منابع دینی آمده است که: هرگاه یکی از شما عطسه کرد در حق او دعا کنید و بگویید:

«یرحمکم الله»

«رحمت خدا شامل حال شما گردد»

و طرف مقابل نیز متقابلا دعا کند و بگوید:

«یغفر الله لکم»

«خداوند شما را بیامرزد»

اما صبر و قدری مکث کردن و یا فرق گذاردن بین یک عطسه و دو عطسه همگی افسانه است که باید مسلمان آگاه و دانا از این افسانه‌ها بپرهیزد.

منابع:

کتاب پاسخ به پرسش‌های مذهبی، تالیف آیات عظام ناصر مکارم شیرازی و جعفر سبحانی

ایسنا

پرسمان

 2 نظر

چرا علی بن أبی طالب نام خلفا را روی فرزندان خود نهاده است.

04 مرداد 1395 توسط علي‌اوغلي

باید توجه نمود که اسامی خلفای سه گانه، اسامی مخصوص این سه نفر نبود، بلکه این اسامی قبل از اسلام و بعد از اسلام در میان عرب شایع و گسترده بود. این نامگذاری هرگز دلیل بر  علاقه به مقام خلافت و اداره کنندگان آن نیست. در ایران ما شاه به نام محمدرضا» منفورترین انسان بود، ولی در عین حال،‌ این مانع از آن نبود که اسم محمدرضا از نامهای رایج و محبوب میان مردم باشد، شما می توانید با مراجعه به کتابهای رجالی مانند الاستیعاب نگارش ابن عبدالبرّ، اسد الغابه، نگارش ابن اثیر، اسامی صحابه ای که به نامهای ابی بکر یا عمر و عثمان بودند ملاحظه فرمایید.

ما در این جا، تنها به یک کتاب به نام «اسدالغابه فی معرفه الصحابه» بسنده می کنیم و از کسانی نام می بریم که نام آنان «عمر» بود.

1.عمر الاسلمی، 2. عمر ال جمعی، 3.  عمر بن الحکم، 4. عمر بن سالم الخزاعی، 5. عمر بن سراقه، 6. عمر بن سعد الانماری، 7. عمر بن سعد السلمی، 8. عمر بن سفیان، 9. عمر بن ابی سلمه، 10. عمر بن عامر السلمی، 11. عمر بن عبیدالله، 12. عمر بن عکرمه، 13. عمر بن عمرو اللیثی، 14. عمر بن عمیر، 15. عمر بن عوف، 16. عمر بن غزیهف 17. عمر بن لاحق، 18. عمر بن مالک بن عقبه، 19. عمر بن مالک الانصاری، 20. عمر بن معاویه الغاضری، 21. عمر بن یزید، 22. عمر بن الیمانی.

اینها تنها کسانی هستند که ابن اثیر از آنها نام برده است، و اگر تابعان را که نامشان عمر بوده بر آنها اضافه شود، تصدیق خواهید فرمود که این اسم و اسماء دیگر خلفا از اسامی معروف بین عرب جاهلی و اسلامی بوده و هرگز از شنیدن این نام، کسی تداعی نمی کرد. افزون بر این، وجه دیگری نیز در این نام گذاری بود که در پاسخ سؤال ششم خواهد آمد.

بنابراین، نمی توان با یک اسم گذاری همه آنچه که در تاریخ از ظلم و ستم بر اهل بیت آمده است انکار نمود.

گذشته بر این اگر شرایط خفقان و تاریک و وحشت و فشار را بر شیعیان در آن روزگار در نظر آوریم خواهیم دید ائمه معصوم از اهل بیت برای نجات شیعیان ناگزیر دست به اقداماتی می زدند که شرعاً جایز بود از جمله:

نام فرزندانشان را به نام خلفا می¬گذاشتند با بزرگان صحابه پیوند خویشاوندی از طریق ازدواج برقرار می کردند تا از این فشارها بکاهند و دستگاه ظلم بنی امیه و بنی عباس به این بهانه که آنان با خلفای سه گانه معارضند از سادگی مردم سوء استفاده کرده بر آنان و شیعیانشان بیش از پیش فشار و قتل و غارت وارد کنند.

 1 نظر

قساوت قلب در آخرالزمان در پیام حضرت مهدی(عج)

04 مرداد 1395 توسط علي‌اوغلي

 

یکی از مهمترین آرمان های یک شیعه حقیقی رسیدن به درجه اعلای قرب به حضرت حق و به تبع آن حضرت مهدی عج صراط مستقیمی هست که خدای متعال برای همه ما خلق کرد و آن وجود با برکت حضرات معصومین علیهم السلام در عصر غیبت امام زمان(عج) می باشد و بهترین راه برای درک این صراط مستقیم پیام های آنحضرت برای شیعیان خواهد بود.

 

یکی از این پیام هایی که حضرت بعد از غیبت صغری و در ابتدای غیبت کبری و با هدف آگاهی مسلمین جهان به علی بن محمد سامری گسیل می دارد. «فقد وقعت الغیبه التامه، فلا ظهور الا بعد اذن الله تعالی ذکره. و ذلک بعد طول الامد و قسوه القلوب و امتلاء الارض جورا» (بحار جلد ۵۱ صفحه ۳۶۱ در توقیع حضرت به آخرین نائبش) غیبت کبری آغاز شد و ظهور وابسته به اذن و اجازه خداوند متعال است و این هم بعد از طولانی شدن زمان و قساوت قلبها و پر شدن زمین از ظلم و جور و ستم خواهد بود.

اذن و اراده الهی برای امر ظهور
غیبت کبری آغاز شد و ظهور وابسته به اذن و اجازه خداوند متعال است و این هم بعد از طولانی شدن زمان و قساوت قلبها و پر شدن زمین از ظلم و جور و ستم خواهد بود.
ظهور حجت های الهی وابسته به برخی شرایط است. هر وقت آن شرایط مهیا شود، امر ظهور محقق می شود. یکی از آن موارد خواست و اراده الهی است. هر وقت مشیت الهی به امر ظهور تعلق بگیرد، ظهور رخ خواهد داد. از طرف دیگر خواست الهی برمبنای «کن فیکون» است. یعنی صرف اراده،  امری را ایجاد و یا نابود می‌کند. این امر در مورد ظهور هم صدق می کند. در نتیجه امر ظهور را در طول یک شب اصلاح خواهد کرد.

قساوت در آیینه ی قرآن
قساوت از ماده “قَسَوَ” در قرآن، هفت مرتبه به كار رفته؛که همیشه با ماده ی قلب همراه بوده است. قساوت، یکی از مهمترین عواملی است که انسانها را از شناخت خداوند و سیر به سوی او بازمیدارد. از آنجا که یکی از وظایف انبیاء، آشنا کردن انسانها با حقایق و گسترش عدالت در جامعه بوده، و لکن تمامی انبیاء الهی در راه نیل به اهداف خود، با مقاومت افراد قسیّ القلب رو به رو بوده اند؛ چرا که افراد قسی القلب، راه نفوذ حقایق و دروازه ی عطوفت را به روی خود بسته و با زیر پانهادن اصول انسانی، با سرسختی تمام در مقابل حق می ایستند.( قرشى، سید على اكبر،تفسیر أحسن الحدیث، بنیاد بعثت‏، 1377ش، تهران ، چاپ سوم، ج‏1، ص 225(
خدای متعال در مصحف شریف شخص قسی را اینطور معرفی می فرماید: « ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِیَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً …» (بقره/74( « سپس دلهاى شما بعد از این واقعه سخت شد؛ همچون سنگ، یا سخت‏تر!..»

عوامل قساوت قلب
 

 

پیام حضرت نشان می دهد که یکی از نشان های زمان ظهور قساوت قلبی است قلوب انسان ها را احاطه خواهد کرد و رحم و مروت و صفات نیک انسانی در بین آنها کم و کمتر خواهد شد.
از عوامل قساوت قلب می توان به جهل و غفلت، اعراض از یاد خدا، گناه و لجاجت اشاره کرد که هر کدام تاثیر بسزایی در این امر دارد. در مقابل این عوامل اگر علم و معرفت جای جهل را بگیرد و انسان بدون تعصب و… با علم و تحقیق پیش برود و یاد خدا در همه حال همراه انسان باشد وبت های نفسانی و خود خواهی جایش را با ایمان به خداوند عوض کند و کدورت های گناه قلب را سیاه ننموده باشد و لجاجت با حقائق شخص را به گمراهی نکشد، یقینا چنین قلبی قابلیت انس و شناخت امام زمان را نیز خواهد داشت. پیام حضرت نشان می دهد که یکی از نشان های زمان ظهور قساوت قلبی است قلوب انسان ها را احاطه خواهد کرد و رحم و مروت و صفات نیک انسانی در بین آنها کم و کمتر خواهد شد.

ظلم و ستم دردوران قبل از ظهور
همان‌طور که در جامعه بعد از ظهور، عدل و داد فراگیر و همه‌جانبه می‌شود، در جامعه پیش از ظهور نیز، ظلم و جور فراگیر و همه‌جانبه خواهد شد البته نه از علائم و شرایط بلکه از ویژگی های دوران ظهور خواهد بود. خداوند انسان را در تعیین سرنوشت خود و جامعه، دارای تأثیر می‌داند و از او می‌خواهد برای اصلاح گام بردارد و خسته نشود و در چنین نگرشی، وعده ظهور را مطرح می‌کند. بنابراین انتظار منجی، به معنای صحیح آن، نه سکوت و تن دادن به ظلم است و نه کمک به فراگیر شدن ظلم، بلکه باید خواستار ظهور باشد و در این راه، تمام تلاش خود را به کار گیرد و اگر در این مسیر، نیاز به تشکیلات و حکومتی است که حرکت برای زمینه‌سازی را سامان دهد، برای تشکیل آن اقدام کند. طبیعی است که ظالمان و مفسدان نیز به مقابله بر می‌خیزند. لذا جبهه ظلم، در نهایت درجه ظلم حرکت می‌کند و جبهه حق به اوج تلاش می‌رسد و در این زمان است که خداوند، به مدد انسان‌های حق طلب می‌آید و با ظهور مهدی عزیز (عج) ‌کار ظالمان را یک سره می‌کند.

یکی از این پیام هایی که حضرت بعد از غیبت صغری و در ابتدای غیبت کبری و با هدف آگاهی مسلمین جهان به علی بن محمد سامری گسیل می دارد. «فقد وقعت الغیبه التامه، فلا ظهور الا بعد اذن الله تعالی ذکره. و ذلک بعد طول الامد و قسوه القلوب و امتلاء الارض جورا» (بحار جلد ۵۱ صفحه ۳۶۱ در توقیع حضرت به آخرین نائبش) غیبت کبری آغاز شد و ظهور وابسته به اذن و اجازه خداوند متعال است و این هم بعد از طولانی شدن زمان و قساوت قلبها و پر شدن زمین از ظلم و جور و ستم خواهد بود.

اذن و اراده الهی برای امر ظهور
غیبت کبری آغاز شد و ظهور وابسته به اذن و اجازه خداوند متعال است و این هم بعد از طولانی شدن زمان و قساوت قلبها و پر شدن زمین از ظلم و جور و ستم خواهد بود.
ظهور حجت های الهی وابسته به برخی شرایط است. هر وقت آن شرایط مهیا شود، امر ظهور محقق می شود. یکی از آن موارد خواست و اراده الهی است. هر وقت مشیت الهی به امر ظهور تعلق بگیرد، ظهور رخ خواهد داد. از طرف دیگر خواست الهی برمبنای «کن فیکون» است. یعنی صرف اراده،  امری را ایجاد و یا نابود می‌کند. این امر در مورد ظهور هم صدق می کند. در نتیجه امر ظهور را در طول یک شب اصلاح خواهد کرد.

قساوت در آیینه ی قرآن
قساوت از ماده “قَسَوَ” در قرآن، هفت مرتبه به كار رفته؛که همیشه با ماده ی قلب همراه بوده است. قساوت، یکی از مهمترین عواملی است که انسانها را از شناخت خداوند و سیر به سوی او بازمیدارد. از آنجا که یکی از وظایف انبیاء، آشنا کردن انسانها با حقایق و گسترش عدالت در جامعه بوده، و لکن تمامی انبیاء الهی در راه نیل به اهداف خود، با مقاومت افراد قسیّ القلب رو به رو بوده اند؛ چرا که افراد قسی القلب، راه نفوذ حقایق و دروازه ی عطوفت را به روی خود بسته و با زیر پانهادن اصول انسانی، با سرسختی تمام در مقابل حق می ایستند.( قرشى، سید على اكبر،تفسیر أحسن الحدیث، بنیاد بعثت‏، 1377ش، تهران ، چاپ سوم، ج‏1، ص 225(
خدای متعال در مصحف شریف شخص قسی را اینطور معرفی می فرماید: « ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِیَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً …» (بقره/74( « سپس دلهاى شما بعد از این واقعه سخت شد؛ همچون سنگ، یا سخت‏تر!..»

عوامل قساوت قلب
 

 

پیام حضرت نشان می دهد که یکی از نشان های زمان ظهور قساوت قلبی است قلوب انسان ها را احاطه خواهد کرد و رحم و مروت و صفات نیک انسانی در بین آنها کم و کمتر خواهد شد.
از عوامل قساوت قلب می توان به جهل و غفلت، اعراض از یاد خدا، گناه و لجاجت اشاره کرد که هر کدام تاثیر بسزایی در این امر دارد. در مقابل این عوامل اگر علم و معرفت جای جهل را بگیرد و انسان بدون تعصب و… با علم و تحقیق پیش برود و یاد خدا در همه حال همراه انسان باشد وبت های نفسانی و خود خواهی جایش را با ایمان به خداوند عوض کند و کدورت های گناه قلب را سیاه ننموده باشد و لجاجت با حقائق شخص را به گمراهی نکشد، یقینا چنین قلبی قابلیت انس و شناخت امام زمان را نیز خواهد داشت. پیام حضرت نشان می دهد که یکی از نشان های زمان ظهور قساوت قلبی است قلوب انسان ها را احاطه خواهد کرد و رحم و مروت و صفات نیک انسانی در بین آنها کم و کمتر خواهد شد.

ظلم و ستم دردوران قبل از ظهور
همان‌طور که در جامعه بعد از ظهور، عدل و داد فراگیر و همه‌جانبه می‌شود، در جامعه پیش از ظهور نیز، ظلم و جور فراگیر و همه‌جانبه خواهد شد البته نه از علائم و شرایط بلکه از ویژگی های دوران ظهور خواهد بود. خداوند انسان را در تعیین سرنوشت خود و جامعه، دارای تأثیر می‌داند و از او می‌خواهد برای اصلاح گام بردارد و خسته نشود و در چنین نگرشی، وعده ظهور را مطرح می‌کند. بنابراین انتظار منجی، به معنای صحیح آن، نه سکوت و تن دادن به ظلم است و نه کمک به فراگیر شدن ظلم، بلکه باید خواستار ظهور باشد و در این راه، تمام تلاش خود را به کار گیرد و اگر در این مسیر، نیاز به تشکیلات و حکومتی است که حرکت برای زمینه‌سازی را سامان دهد، برای تشکیل آن اقدام کند. طبیعی است که ظالمان و مفسدان نیز به مقابله بر می‌خیزند. لذا جبهه ظلم، در نهایت درجه ظلم حرکت می‌کند و جبهه حق به اوج تلاش می‌رسد و در این زمان است که خداوند، به مدد انسان‌های حق طلب می‌آید و با ظهور مهدی عزیز (عج) ‌کار ظالمان را یک سره می‌کند.

 نظر دهید »

آیا در بهشت برای زنان و مردان حجاب و پوشش لازم است؟

29 تیر 1395 توسط علي‌اوغلي

94/02/22

پرسش

آیا در بهشت که چشم ناپاک و قلب منحرف و احتمال فساد و گناه وجود ندارد حجاب برای زنان لازم است؟ منظورم از حجاب لباس نیست، بلکه پوشش کامل بدن به‌جز صورت و دست‌ها تا مچ است و اگر بله چرا؟ چون رعایت حجاب به‌خاطر وجود یا احتمال وجود گناه و انحراف است و در بهشت هم هیچ فساد و شهوتی وجود ندارد. آیا با این وجود در بهشت رعایت حجاب می‌شود و یا این‌که فقط روابط جنسی محدودیت خاص خود را دارد؟

پاسخ اجمالی

پوشش برای زنان و مردان جزو زیبایی‌ها و برهنگی در تمام جوامع دنیا حتی جوامعی که به دین و آیین الهی معتقد نیستند، ناپسند است؛ لذا این‌گونه نیست که تنها دلیل ما برای حجاب و پوشش، دفع فساد باشد که اگر مسئله فساد در بهشت منتفی است، در نتیجه حجاب نیز چنین باشد.
خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «اى فرزندان آدم! لباسى براى شما فرستادیم که اندام شما را می‌پوشاند و مایه زینت شما است؛ اما لباس پرهیزگارى بهتر است! اینها [همه] از آیات خدا است، تا متذکّر [نعمت‌هاى او] شوند!».[1]
اما در ارتباط با پوشش در بهشت در قرآن آمده است:
1. خداوند کسانى را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند، در باغ‌هایى از بهشت وارد می‌کند که از زیر درختانش نهرها جارى است؛ آنان با دست‌بندهایى از طلا و مروارید زینت می‌شوند؛ و در آن‌جا لباس‌هایشان از حریر است».[2]
2. «در آن باغ‌هاى بهشتى، زنانى هستند که جز به همسران خود عشق نمی‌ورزند؛ و هیچ انس و جنّ پیش از اینها با آنان تماس نگرفته است … حوریانى که در خیمه‌هاى بهشتى مستورند».[3]
از این آیات استفاده می‌شود که در بهشت مسئله حجاب و پوشش مطرح است، ولی حد آن از این آیات معلوم نمی‌شود.
روایاتی نیز وجود دارد که ناظر به محفوظ ماندن زنان از نگاه دیگران در بهشت است:
حلبى می‌گوید از امام صادق(ع) پرسیدم که تفسیر عبارت قرآنی «خَیْراتٌ‏ حِسان‏»[4] چیست؟ فرمود مقصود زنان خوب مؤمنه و عارفه است. وی می‌گوید گفتم: تفسیر آیه «حُورٌ مَقْصُوراتٌ‏ فِی‏ الْخِیام‏» چیست؟ فرمود: مقصود حوریه‌‏هایی است که پیوسته پرده‌‏نشین به سر برده‌‏اند، در میان خیمه‌‏هایى از درّ و یاقوت و مرجان. [5]
اما در ارتباط با این‌که در بهشت قلب منحرفی وجود ندارد؛ چرا چنین حجابی در آن‌جا نیز برقرار است؟! شاید بتوان گفت که در دنیا نیز حجاب، تنها برای جلوگیری از چشم ناپاک نیست[6]و در آخرت هم شاید این حجاب، دلایل دیگری داشته باشد!
امروزه حجاب حداقلی در تمام دنیا به عنوان زینت به شمار می‌آید و شاید حجاب بهشتیان از باب زینت باشد.
گفتنی است، تصوری که ما نسبت به بهشت داریم این است که مردان و زنان در آن‌جا مانند دنیا، در مجامع عمومی و خیابان‌ها سرگردانند و دائماً در معرض دید دیگران به سر می‌برند. اما واقعیت این است که نمی‌توان چنین تصوری را صحیح دانست، بلکه هر یک از مؤمنان با همسران بهشتی در خانه‌ها و باغ‌های بهشتی به حمد و تسبیح خداوند مشغول‌اند.

[1]. اعراف، 26.
[2]. حج، 23.
[3]. رحمن، 56 و 72.
[4]. الرحمن، 70
[5]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏8، ص 156، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق.
[6]. در این‌باره ر. ک: پاسخ 11469.

 1 نظر
  • 1
  • 2
  • ...
  • 3
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 42
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

ولایت

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • انتظار
  • پیامبر اسلام
  • شعبان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس