امام مهربانم
روزگاری ست ساکنِ آخرالزمانم و داعیه داره عشق مولایم ” مهدی ” … که به نام ش عاشقی می کنم و به یادش عاشقانه می نویسم : در هر کجا که نشانِ دلدارم باشد .. خدایا : می دانم که مرا می بینی که ندیده عاشقی می کنم در این دنیای هزار رنگ که به هزاران چهره می خواهد مرا فریب بدهد و اسیرِ ظواهر خود کند … خدایا : مرا ببین در زمین که به پاسِ بزرگداشت مقامِ مولایم در هستی : پشت کردم به دنیا و هر آنچه که مرا از درگاه تو و محضرِ مولایم دور کند … خدایا : مرا ببین که در این زمانه با معشوق های زیبارویش با رنگ های دلفریب : دل به محبوبی آسمانی بسته ام تا پاک بمانم در پیشگاه ت در خلقت .. خدایا : مرا ببین که هزار بار دلم لرزید و تن به عشق های مجازی ندادم تا مرا لایقِ عشقِ مولایم ببینی و مرا دلداده ی ” مهدی ” کنی … عشق که به نامِ مهدی باشد و به رنگِ آسمان از هر ناپاکی به دور است تا آنجا که آدمی را به فراسوی زمین می برد و در محضر صاحب الزمان این زمانه حاضر می کند .. خدایا : مرا ببین که به پاسِ حضورت و حضور مولایم در آفرینش : تمام دنیا را به اهل زمین بخشیدم .. تا ترا دارم و مولایم مهدی را : دنیا به کارِ من نمی آید .. که بِسانِ پلی برای عبور است برای رسیدنم به آسمان ها … خدایا : میدانی که مولایم را بی نهایت دوست دارم : لطفی کن : به نامِ “مهدی” مرا “مهدی نما “کن …