عاشورا و ولایت پذیری
نمونه ای از جلوه ی ولایت پذیری در واقعه عاشوراء:
آنان که فرصت را غنیمت شمردند: از عواملی که معدود افرادی را در جامعه منحط و خفته آن روز برجسته کرد و باعث شد که از امتحان سخت ولایت پذیری سرافراز بیرون آیند می توان عشق به ولایت و امامت، اعتقاد راسخ به سعادت اخروی، قدرت تمیز جریان حق و باطل و تبری جستن از دشمنان امام حسین (ع) را نام برد. این ویژگی ها، مهم ترین ویژگی های اصحاب امام حسین (ع) است که شهدای کربلا را از سایر مردم در رسیدن به فوز شرکت در حماسه حسینی متمایز ساختند. اما در میان این عوامل، عامل نخست از اهمیت بسزایی برخوردار است چرا که شناخت دشمنان مقام ولایت و همچنین دشمنی با دشمنان امام از فروغ عشق و محبت خالصانه نسبت به امام حسین محسوب می شود. در نتیجه باید گفت ارتباط عاشقانه اصحاب امام حسین علیه السلام با آن حضرت، رمز وفاداری و پایمردی آنان در روز عاشورا و اساسی ترین معیار برتری آنان نسبت به همگنانشان بوده است. در این صحنه عجیب هستند افرادی که عشق وافر به امام حسین (ع) در وجودشان موج می زد اما سعادت حضور در رکاب ابا عبدا… را نیافتند و در حسرتی عظیم تا آخر عمر به سر بردند.
البته اینها افرادی اند که به امام خویش لبیک گفتند ولیکن مشیت الهی بر حضور آنها در عاشورا تعلق نگرفت. بصیرت اینان و ولایت مداری شان در فضای آلوده آن روز جهان اسلام قابل تحسین است. مطابق نقل سید بن طاووس، یزیدبن مسعود نهشلی از بزرگان بصره و از کسانی است که امام حسین (ع) به آنها نامه نوشته و ایشان را به یاری و لزوم اطاعت از اوامر خود دعوت کرده بود. یزیدبن مسعود، قبیله های بنی تمیم و بنی حنظله و بنی سعد را جمع کرد و پس از برشمردن رذالت ها و ضعف های یزید و طرح غصب حق ولایت توسط معاویه و یزید، به شرف و فضل امام اشاره کرد و گفت:
«… حسین بن علی (ع)، پسر دختر پیغمبر شما، مردی است شریف و اصیل و دارای رأی نیکو، فضل او قابل توصیف و علم او پایان پذیر نیست، او برای خلافت شایسته تر است … او بهترین والی و امامی است که خداوند به وسیله او حجت را بر شما تمام کرده و راه سعادت را به شما نشان داده است پس شما دیدگان خود را در برابر نور حق از دست ندهید و بدون شناختن راه هدایت خود را در گودالهای باطل نیفکنید. در جنگ جمل بود که صخر بن قیس لکه¬ی ننگ و خواری را به دامان شما افکند (شما را از یاری علی بازداشت) ولی امروز شماباید با یاری فرزند پیغمبر آن را شستشو دهید.» آنگاه برای امام نامه نوشت و از یاری بنی تمیم و بنی سعد به امام اطمینان داد. امام از خواندن این نامه بسی شاد شد و در حق او دعا کرد. سپس یزیدبن مسعود، همراه افراد خویش برای رفتن خدمت حسین (ع) و یاری او، مجهز و آماده شد ولی پس از حرکت از بصره، خبر شهادت حسین(ع) را شنید و از این جهت بسیار گریه کرد و بی اندازه متأثر شد. ولایت، امتحانی سخت:
مولای متقیان امیرالمومنین علی (ع) در توصیف گذر زمان و مرور فرصت ها می فرماید:
الفرصه تمر مر السحاب فانتهزوا فرص الخیر(نهج البلاغه،حکمت 21) فرصت ها همچون ابرها می گذرند، پس فرصت های خیر را دریابید. آری، بسیار فرصت های طلائی در زندگی ممکن است پیش بیاید که غفلت موجب از دست رفتن آنها شود اما تنها انسان های زیرک و باهوش اند که از این رهگذر بهره می گیرند و می دانند آنچه باقی و پابرجاست بهره هایی است که از این فرصت ها گرفته می شود و اعمال خالصانه آدمی است. انسان مومن جویای فرصت های خیر و بهره مندی از آنان است. امتحان و آزمایش و ابتلاء به فتنه ها سنت الهی است وبنا برفرمایش قرآن در مورد همه انسان ها و امم جاری می شود:
أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یتْرَكُوا أَنْ یقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یفْتَنُونَ :آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم رها میشوند و مورد آزمایش قرار نمیگیرند. در فتنه ها و ابتلائات ،تنها بصیرت جوئی و عمل به قرآن است که می تواند آدمی را نجات دهد. اما در میان ابتلائات سخت و در یک نگاه اجمالی به تاریخ امم درمی یابیم که یکی از مهمترین امتحانات، امتحان به ولایت است. این امتحان از همان خلقت آدم شروع می شود زمانی که شیطان از سجده در برابر خلیفه الله امتناع می کند و از آن سرباز می زند و در تمام طول تاریخ تا نمرودیان و فرعونیان و ظهر عاشورا و … ادامه می یابد و در همین مقطع زمانی ما نیز کسانی پیدا شدند که در عاشورای 88 به خون پاک فرزند زهرای اطهر آنچنان بی حرمتی کرده و از لوای ولایت بیرون رفتند و تا ابد منفور امت شدند و این امتحان همچنان ادامه دارد و همه انسان ها را مبتلا می سازد. اما بدا به حال آنان که روسیاهان این امتحانند که دل در گرو دنیا داده اند همانهایی که ابا عبدا… در توصیفشان می فرماید:
الناسُ عبیدُالدُّنیا وَالدّینُ لَعِقٌ عَلی اَلسِنَتهم یَحوطونَه مادرَّت مَعایِشُهُم فاذا مُحِصّوا بِالبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانون: مردم بندگان دنیایند و دین لقلقه زبانشان گشته و تا زمانی که دنیای آنان را تأمین نماید بر گرد دین می گردند و وقتی بلایا رو آورد دینداران واقعی بسیار اندکند.
عاشوراء از نظر آزمون ولایت پذیری صحنه عجیبی است. در این صحنه کسانی را می بینیم که مشتاقانه برای امام نامه می نویسند و از ایشان تقاضای برعهده گرفتن زمام مسلمین را می کنند، در این صحنه کسانی همچون یزیدبن مسعود و منذربن جارود را می ینیم که امام به آنها نامه نوشته و آنان را به یاری می طلبد، کسانی چون عبدا…بن حر را می بینیم که امام شخصاً به حضور آنها می رسد و از آنها یاری می طلبد و کسانی همچون زهیربن قین را می بینیم که نماینده امام بر آنها حاضر می شود و آنان را به حضور می طلبد و البته عکس العمل اینان چقدر متفاوت است. گروهی با دیدن برق شمشیر امویان یا برق سکه های آنان میدان را خالی می کنند،
کسانی چون یزیدبن مسعود مشتاقانه به یاری امام می شتابد و کسانی چون منذربن جارود از ترس جان خویش نامه و نامه رسان امام را به عبیدا… بن زیاد تسلیم می کند، افرادی هم مثل عبیدا… بن حر که به دنبال رفاه و آسودگی خاطر و برکنار ماندن از سختی های روزگارند، تنها به پیشکش کردن اسب و شمشیر خود به امام، قناعت می کنند و … . این اختلافات در دیدگاهها و عدم تمیز جبهه حق از سوی بعضی و ترجیح مادیات و دنیاگرایی و راحت طلبی از سوی بعضی دیگر، یادآور انحطاط و فساد اخلاقی جامعه آ ن روز اسلام است که بنا به فرموده مقام معظم رهبری(حفظه الله)، اصلی ترین عامل شهادت فرزند رسول ا… است. روشن است که در جامعه ای که ولایت همچون نخ تسبیح، تمام افراد آن را در یک خط مستقیم حفظ و هدایت می کند فساد راهی ندارد. در چنین جامعه ای رهبر و ولی تنها یکی است و او همان الله(جل جلاله) است:
اللَّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا… خداوند سرور کسانی است که ایمان آوردهاند. این فساد و انحطاط در جامعه ای لانه می کند که طاغوتیان بر آن مسلط گشته و آن را از نعمت هدایت و ولایت واحد و حقیقی محروم ساخته اند و البته چند دستگی و تفرق و تشتت بر آن حاکم گشته است و رهبران متعدد بر آن فرمان می رانند:
وَالَّذِینَ كَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ کسانی که کفر ورزیدهاند سرورانشان طاغوتند. این اولیاء، همان طاغوتیانی هستند که در مقابل صراط مستقیم و واحد ولایت قد علم کرده و جامعه را به هر سویی می کشند و این گونه است که فساد و تباهی و انحطاط بر چنین جامعه ای سایه افکنده و فقط رهبری واحد و الهی است که می تواند به چنین اجتماع پراکنده و مفسدی سروسامان بخشیده و آن را حفظ و هدایت کند. مولای متقیان حضرت علی علیه¬السلام به ولایت ناپذیری مردم عصر خود بارها اشاره کرده و شدیداً متأثر از آن است. برای نمونه در بیان حال خود پیش از بیعت می فرماید:
«فَنَظَرتُ فاِذا لَیسَ لِی مُعینٌ اِلّا اَهلُ بَیتی، فَضَنِنتُ بِهِم عَنِ المَوتِ و اَغضَیتُ عَلَی القَذَی و شَرِبتُ عَلَی الشُّحَا و صَبَرتُ عَلَی أخذِ الکَظَمِ و عَلی امَرَّ مِن طَعمِ العَلقَمِ :در آن موقع نگریستم، جز اهل بیت خویش کمکی نداشتم از سپردن آنان به کام مرگ خودداری کردم. چشم بر روی خاشاکی در دیدگانم بستم و زهراب اندوه ها را آشامیدم و بر فرو بردن خشم، بردباری ها کردم و بر هضم رویدادهایی تلخ-تر از طعم زهرآگین درخت علقم تحمل کردم. و در ضمن نامه به مردم مصر می فرماید:
«هنگامی که آن حضرت(رسول الله) از این دنیا درگذشت، مسلمانان پس از او در امر حکومت اختلاف و نزاع کردند. سوگند به خدا از دلم خطور نمی کرد که عرب پس از آن حضرت، حکومت را از خاندان او برگرداند و نه پس از رسول خدا آن را از من دور کند. این ولایت ناپذیری در زمان امام حسین (ع) تا به شهادت رساندن ولی زمان پیش می رود که به نودهایی از آن اشاره می شود.