چرا با هر بادی دینداریمان می لرزد؟!
زمانه، زمانه تقابل ارزش هاست، دیگر یک معیار دقیق از خوبی و بدی در دست مردم نیست، معیار سنجش و ارزش گذاری رفتارها و اعمال، سلیقه افراد است هر کسی با توجه به گرایشی که دارد باورها را ارزش گذاری می کند.
این تقابل را به وضوح می توان در نحوه رفتار جوانان با والدینشان دید، هر کدام دیگری را به ناآگاهی و جهل و فریب خوردگی متهم می کنند.
در بین برخی جوانان مسائلی ارزش است که در نگاه والدین آن ها یک ضد ارزش و یک عمل غیر اخلاقی محسوب می شود، مثلا یک مادر بسیار محجبه را می بینیم که با دختر بدحجاب خود کنار یکدیگر راه می روند و هر کدام از ظاهر دیگری احساس شرم دارد.
اما حرف ما ریشه یابی اجتماعی و روانشناسی این پدیده نیست، ما می خواهیم ببینیم چرا با اینکه اکثر قریب به اتفاق ما به خداوند متعال اعتقاد داریم و در دل دغدغه خدا جویی داریم اما در مقام عمل اینقدر می لنگیم؟
می خواهیم ببینیم چه می شود که همه شور و حال معنوی ما در یک لحظه فرو می ریزد ؟ چرا تا در مقابل یک سوال جنجالی از اعتقادات و ارزش هایمان قرار می گیریم یک قدم شتابزده به عقب بر میداریم؟
این روزها شبکه های اجتماعی، سایت های اینترنتی، بسیاری از رسانه ها هستند که ارزش های اخلاقی و اعتقادی را هدف قرار داده اند.
ما را با پرسش ها، اما و اگر هایی رو به رو می کنند که هرگز به ذهنمان خطور هم نمی کرد، اما آن ها فقط طرح مسأله می کنند پاسخ روشنی به ما نمی دهند به همین خاطر ما هم چون بینش و دانش کافی نداریم سریعا خود را باخته و تصور می کنیم راهی را که آمده ایم اشتباه است.
در فعالیت هایمان در شبکه های اجتماعی تا با یک شبهه رو به رو می شویم به عنوان یک نماد روشنفکری بارها و بارها آن را به اشتراک می گذاریم و بعد از مدتی می بینیم ذهن ما پر شده است از سوال های بی جواب؟
سوال هایی مثل: اگر اسلام راه خوبی است چرا مسلمانان اینقدر ضعیف هستند؟
چرا فلان شخصیت سیاسی که خیلی هم به ظاهر متدین است فلان دروغ را گفت و فلان اختلاس را کرد و ….
مگر می شود چندین سال گناه کنی و مال مردم بخوری و با یک عمل مستحبی گناهانت بخشیده شود؟ و هزاران سوال از این دست.
(که برای همه هزاران سوال پاسخ های محکم و مستدلی می توان ارائه داد)
وقتی ما علمی برای پاسخگویی به این سوال ها نداریم و دستمان خالی است خودمان را می بازیم، با اینکه در دل خداوند متعال را پرستش می کنیم، دوستش می داریم و از او طلب حاجت می کنیم، اما حاضر نیستیم به آنچه که از ملزومات خداپرستی است تن بدهیم.
وقتی گناه انجام شد و وجدان ما شروع کرد به سرزنش چقدر خوب است توبه کنیم ، توجیه گناه روزگارمان را سیاه می کند هرگز نخواهد گذاشت که بیدار شویم
اینجاست که در مقام عمل باور ما به محک آزمایش گذاشته می شود و توجیهات ما یکی پس از دیگری ردیف می شود توجیهاتی مثل: نماز نمی خوانم چون خداوند بی نیاز است و به نماز من نیازی ندارد، حجابم را رعایت نمی کنم این همه بدحجاب ریخته اند کسی به من نگاه نمی کند، قرآن نمی خوانم چون هیچی از آن نمی فهمم و برایم فایده ای ندارد … روزه نمی گیرم برای سلامتیم خطر دارد و هزاران توجیه دیگر ….
مهمترین توجیهات برای سستی در دینداری
ما مدام داریم برای هر کاری که باید بکنیم و نمی کنیم توجیه می تراشیم، توجیهاتی که بسیار هم فراگیر هستند و تقریبا بیشترمان دلایل مشترکی داریم …
1- دنبال مقصر گشتن:
گاهگاهی که وجدان مان بیدار می شود و ما را به باد سرزنش می گیرد ما هم برای ساکت کردنش تک تک مقصران را معرفی می کنیم، نظام سیاسی، جامعه فاسد، پدر و مادری که درکم نمی کنند ، اوضاع مالی خراب و ….، این راه گریز اول، همه مقصر هستند به جز شخص من.
2- لذت جویی:
بسیاری از ما تصور می کنیم که دیندار بودن با تفریح کردن، با شاد بودن، با دنبال سلامتی و آراستگی بودن منافات دارد، نمی خواهیم زیر بار دین و دینداری برویم.
خیلی اوقات هم توجیهمان این است که از اعمال دینی لذت نمی برم، چون لذتی ندارد پس انجام هم نمی دهم.
3- تنبلی:
خیلی از ما فقط و فقط به خاطر تنبلی حاضر نیستیم تن به دینداری بدهیم، مثلا دوست داریم نماز بخوانیم اما حال نداریم وضو بگیریم، دوست داریم به مسجد برویم ولی حال نداریم راه رفتن نداریم.
چه باید بکنیم؟
موضوع این است که ما “چون بید بر سر ایمان خویش می لرزیم” و به فکر چاره هم نیستیم، بالاخره روزگار ما سپری می شود و نشاط و جوانی ما می گذرد و روزگار پیری و پس از آن هم مرگ به سراغ ما می آید، این توجیهات هم فقط برای خود ما رنگ دارد و خداوند متعال هم مچ ما را می گیرد و می فرماید: «بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِیرَهُ» (قیامت / 14-15)؛ «بلكه انسان، خودش بر وضع خود آگاه است، هر چند در ظاهر براى خود، عذرهایى بتراشد.»
توجیه گناه، گناه را عادى و جامعه را به انجام آن تشویق مىنماید و زشت را زیبا جلوه مىدهد، توجیه گناه همان عذر بدتر از گناه است.
هیچ کس منکر این نیست که جامعه ما آن جامعه آرمانی نیست، دین ما بازیچه دست خیلی ها شده است، فسادها زیاد شده است همه این ها را می دانیم و بیهوده هم نمی خواهیم تطهیر کنیم، حرف ما در ارتباط ما با خدای خودمان است همان خدایی که او را فقط برای حاجت خواهی می خواهیم و بس، خداوند، مهربانترین مهربانان است اما یادمان باشد ما هم به عنوان بنده و نیازمند به او وظیفه ها به گردن داریم، ما می خواهیم نگذاریم این توجیهات قدرت تعقل و اندیشه را از ما بگیرد.
وقتی گناه انجام شد و وجدان ما شروع کرد به سرزنش چقدر خوب است توبه کنیم، توجیه گناه روزگارمان را سیاه می کند هرگز نخواهد گذاشت که بیدار شویم.
اگر خطا کردیم توجیه نکنیم، توبه کنیم، و اگر کمی هم سختی بکشیم و تکالیفمان را انجام بدهیم باعث تعالی و رشد ما در مدرسه بندگی و کمال می شود
و نکته دیگر اینکه تکالیفی که خداوند بر عهده ما گذاشته و از سنی خاص همه مجبوریم انجام دهیم ، نامش مشخص می کند که سخت است. تکلیف به معنای سختی است این برای این است که ما تسلیم شویم می بینیم سخت است ، گناه نکردن سخت است اما اگر به جایی برسیم که درک درستی از رابطه دو سویه خود با خداوند داشته باشیم آن وقت در این بده بستان می بینیم باید چشم بگوییم و اطاعت کنیم حتی اگر تمام دنیا ما را به عقب مانده بودن ، بی کلاس بودن و ….متهم کنند.
مهمترین وظیفه ما!
هر کجا دیدیم جوابی برای هجمه ها نداریم و دیدیم داریم کم می آوریم، آنجا به باورهایمان شک نکنیم، به دانشمان شک کنیم، همان چیزی که نداریم و از همان نقطه آسیب می بینیم.
اگر ما در دینمان کمی مطالعه داشته باشیم می بنیم دین نه آن است که افراطیان می گویند و نه سوالی را بی جواب می گذارد. اینبار که یک سوال جنجالی به دستمان رسید قبل از انتشارش کمی به خود زحمت دهیم در اینترنت سرچ کنیم اگر پاسخی نداشت بعد به ایمانمان شک کنیم.
درد ما درد مطالعه نکردن است، درد ناآگاهی است، همیشه حسرت جوامع اروپایی را میخوریم اما کاش در همین مطالعه کردن کمی از آن ها الگو می گرفتیم.
جمع بندی
پس ما باید مطالعه کنیم تا شبهات سستمان نکند، اگر خطا کردیم توجیه نکنیم، توبه کنیم، و اگر کمی هم سختی بکشیم و تکالیفمان را انجام بدهیم باعث تعالی و رشد ما در مدرسه بندگی و کمال می شود.
از خداوند متعال می خواهیم که چشم و دل ما را به نور دانش و معرفت روشن گرداند تا در این تیرگی روزگار چراغی فرا روی همدیگر باشیم. إن شاء الله تعالی