ولایت

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

فرق ولایت مطلقه فقیه با ولایت فقیه چیست؟

10 مرداد 1394 توسط علي‌اوغلي

عده ای متاسفانه از مفهوم ولایت مطلقه فقیه برداشت نامناسبی کرده اند و آن را هم ردیف «حکومت مطلقه» و یا «آزادی مطلقه فقیه» دانسته اند. ولی باید بدانیم که اولا: منظور از ولایت مطلقه، و مطلق بودن ولایت این است که «فقیه باید همه احکام اسلام را تبیین کند (نه بعضی و در مورد برخی). ثانیاً: در هنگام تزاحم احکام، فقیه جامع الشرایط باید حکم اهم را اجرا کند» و هرگز به این معنا نیست که ولی فقیه بدون در نظر گرفتن مصالح و احکام اسلام می تواند حکمی صادر کند و فرامینی مخالف با این امور صادر نماید.

نسبت ولایت فقیه با ولایت پیامبر اعظم و ائمه معصوم علیه السلام

ولایت از آن خداوند متعال است و خداوند این ولایت را به رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و امامان معصوم اهل البیت علیهم السلام اعطا فرموده است و در دوران غیبت این ولایت از سوی معصومین(علیهم السلام) به فقهای عادل دارای کفایت اعطا شده است.

با این وصف، ولایت فقیه امتداد ولایت امامان معصوم و نبی خاتم صلی الله علیه و آله می باشد. یعنی همان ولایت تشریعی که به نبی خاتم(صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم(علیهم السلام) از سوی خداوند اعطا شده است، در دوران غیبت برای فقیه عادل با کفایت ثابت است. (آیت الله هادوی تهرانی)

انتصاب ولایت فقیه

از آن جایی که ولایت فقیه در عصر غیبت ادامه ولایت امامان معصوم(علیهم السلام) که ولایت آنها در امتداد ولایت نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) است، ولایت فقیه به عنوان ولی و زمامدار منصوب خدا است. به بیان دیگر، ولی فقیه، دارای مقام ولایت و زمامدار امور جامعه اسلامی می باشد و شارع مقدس او را به این منصب گمارده است.

امّا على رغم پذیرش نظریه‏ انتصاب اگر بخواهیم قانونى براى جامعه وضع کنیم که اختصاص به زمان و مکان خاصى نداشته باشد، راهى جز پذیرش انتخاب مردم، نخواهیم داشت.
مطلقه بودن ولایت فقیه یک اصطلاح فقهی است که در مقام بیان گستره فعالیت و وظایف ولی فقیه است و مقید به ولایت فقیه بر دیوانگان و ایتام و بی سرپرستان نیست

براى انتخاب فقیهى که حائز شرایط رهبرى است، دو راه وجود دارد:

1 انتخاب مستقیم.

2. انتخاب غیر مستقیم.

حتّى بنابر نظریه‏ انتصاب، مردم نقش محورى در تعیین رهبر دارند، هر چند مشروعیت حکومت فقیه از سوى شارع مقدّس و امامان معصوم‏(علیهم السلام) است و برخاسته از انتخاب مردم نیست، ولى نقش مردم تنها در کارآمدى نظام و اجراى منویات رهبر خلاصه نمى‏شود، بلکه آنها هستند که با گزینش «فقیه واجد شرایط» به شیوه‏ مستقیم یا غیر مستقیم مصداق ولىّ امر و زمامدار جامعه را تعیین مى کنند و براى او امکان انجام این وظیفه را فراهم مى‏آورند.

تفاوت میان ولایت مطلقه فقیه با ولایت فقیه

با ظهور انقلاب اسلامی «اندیشه سیاسی اسلام»، کانون توجه متفکران و اندیشمندان داخلی و خارجی قرار گرفت. یکی از اصطلاحات مهم فقهی که نقطه ثقل اندیشه سیاسی اسلامی اسلام واقع شد ولایت فقیه بود. بحث های زیادی درباره معنا، دلائل، وسعت اختیارات و … آن صورت گرفت. برای درک فرق بین ولایت فقیه با ولایت مطلقه فقیه بیان چند امر ضروری است:

الف. معنای ولایت:

ولایت در زبان عربی از ماده «ولِِی» به معنای نزدیکی و قرب است برای لفظ ولایت غیر از این معنا دو معنای: 1. سلطنت و چیرگی 2. رهبری و حکومت ذکر شده است.
ولایت فقیه

ب. معنای ولایت فقیه:

ولایت به معنای والی بودن، مدیر بودن و اجرا کننده است و اگر گفته می شود: «که فقیه ولایت دارد؛ یعنی از سوی شارع مقدس، تبیین قوانین الاهی و اجرای احکام دین و مدیریت جامعه اسلامی در عصر غیبت، بر عهده فقیه جامع الشرایط است». (جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه، ص 463)

البته عده ای در این معنا مفهوم «آقایی»، «ریاست» و «سلطنت» را ادعا کرده اند که بیانگر چیرگی «ولی» بر «مولی علیه» است. حال آنکه مقصود از آن: «سرپرستی امور «مولی علیه» و اداره شئون او است که نوعی خدمت به «مولی علیه» است». (هادوی تهرانی، مهدی، ولایت و دیانت، ص 65)

ج. معنای مطلقه بودن ولایت فقیه:

در فقه؛ ولایت بر عده ای ثابت شده است مانند ولایت پدر و جد پدری بر فرزند کوچک (غیر رشید) یا دیوانه و یا کم عقل، در این موارد امور فرزند (دختر یا پسر) بر عهده پدرش یا جد پدری او است، که پدر و جد پدری با توجه به مصلحت فرزند امور او را اداره می کنند.

همچنین ولایت وکیل بر موکل تا زمانی که موکل زنده باشد. موارد دیگری نیز ثابت است که در کتاب های فقهی ذکر شده است. پس اصل ولایت بر دیگران از ضروریات فقه اسلام است یکی از این ولایت ها، ولایت فقیه است.

ولی بحث در این است که ولایت فقیه از باب ولایت پدر و جد پدری است یا از نوع ولایت به معنای سرپرستی و اداره شئون جامعه است؟

آن چه مسلم است این است که همه فقیهان در اصل ثبوت ولایت فقیه اتفاق نظر دارند و اختلاف آنها در سعه و ضیق اختیارات ولی فقیه است که اگر اختیارات او را از نوع ولایت به معنای اداره امور جامعه بگیریم به همان معنای ولایت مطلقه می رسیم.

ولایت مطلقه فقیه یک اصطلاح فقهی است که به حوزه اعمال ولایت و کسانی که تحت ولایت قرار دارند نظر دارد و محدودیت در این زمینه را انکار می کند. به عبارت دیگر این اصطلاح بیان می کند که، دامنه ولایت فقیه، محدود به عده خاصی مانند دیوانگان، سفیهان و … نیست بلکه نسبت به همه افراد و همه احکام و مطلق است. مرحوم امام خمینی(ره) در این باره می فرمود: هر آنچه برای پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) از جهت ولایت و رهبری شان ثابت است،‌ عین همان امور برای فقیه هم ثابت است اما دیگر اختیارات آنها که از این جهت نیست برای فقیه هم ثابت نیست.
على رغم پذیرش نظریه‏ انتصاب اگر بخواهیم قانونى براى جامعه وضع کنیم که اختصاص به زمان و مکان خاصى نداشته باشد، راهى جز پذیرش انتخاب مردم، نخواهیم داشت

مرحوم شیخ انصاری در مناصب فقیه جامع الشرایط می گوید:

«مناصب فقیه جامع الشرایط عبارت است از: 1. فتوا 2. حکومت (قضاوت) 3. ولایت تصرف در اموال و انفس» و در ادامه می فرماید: «بله هر امری که مردم در آن به رئیسشان رجوع می کنند، به مقتضای این که فقها اولی الامر هستند، بعید نیست که در این امور قائل به رجوع به فقیه شویم».

بله بعضی از فقهاء این وسعت اختیارات را برای فقیه قبول ندارند و فقط دو منصب فتوا و قضاوت را ثابت می دانند.

با این بیان روشن شد که مطلقه بودن ولایت فقیه یک اصطلاح فقهی است که در مقام بیان گستره فعالیت و وظایف ولی فقیه است و مقید به ولایت فقیه بر دیوانگان و ایتام و بی سرپرستان نیست.

تذکر مهم:

عده ای متاسفانه از مفهوم ولایت مطلقه فقیه برداشت نامناسبی کرده اند و آن را هم ردیف «حکومت مطلقه» و یا «آزادی مطلقه فقیه» دانسته اند.

ولی با بیان قبل روشن شد که اولا: منظور از ولایت مطلقه، و مطلق بودن ولایت این است که «فقیه باید همه احکام اسلام را تبیین کند (نه بعضی و در مورد برخی). ثانیاً: در هنگام تزاحم احکام، فقیه جامع الشرایط باید حکم اهم را اجرا کند» و هرگز به این معنا نیست که ولی فقیه بدون در نظر گرفتن مصالح و احکام اسلام می تواند حکمی صادر کند و فرامینی مخالف با این امور صادر نماید.

 

 نظر دهید »

معنای ولایت مطلقه فقه و فرق آن با ولایت فقیه چیست؟

09 مرداد 1394 توسط علي‌اوغلي

مقصود از «ولایت مطلقه فقیه» آن است که دایره اختیارات ولی فقیه محدود به احکام اولی و ثانوی و قوانین مدوننیست؛ بلکه هرگاه مصالح عالیه و الزامی جامعه اسلامی ایجاب کند که موقتا برنامه‏ای بر خلاف آنها انجام شود، ولیفقیه می‏تواند به آن کار اقدام نماید. به عنوان مثال در فقه اسلامی تخریب مسجد حرام می‏باشد. اکنون اگر به تخریبمسجدی جهت خیابان‏کشی حاجت افتاد، چه باید کرد؟ یک روی کرد (نظریه مخالف ولایت مطلقه) بر آن است که تازمانی که تخریب مسجد به حد ضرورت نرسد؛ یعنی، چنان کارد به استخوان نرسیده که هیچ راه حل دیگری جزتخریب آن نباشد، نمی‏توان آن را تخریب نمود. روی کرده دیگر (دیدگاه ولایت مطلقه) بر آن است که شارع مقدس بهولی امر اجازه داده است که در صورت مصلحت اهم، دست به این کار بزند و لازم نیست آن قدر صبر کند که برایجامعه مشکلات عدیده‏ای پدید آید و مسأله را به حد ضرورت و حکم ثانوی برساند. حضرت امام(ره) پس از ذکرمثال فوق می‏فرمایند: اگر بخواهیم در این گونه امور دایره ولایت را به احکام ثانوی محصور کنیم، هرگز نمی‏توانیمتمدن داشته باشیم و همواره جامعه اسلامی گرفتار رکود، در ماندگی و عقب افتادگی خواهد بود.
برای آگاهی بیشتر ر . ک : ولایت فقیه ، آیت الله جوادی آملی.

 نظر دهید »

چگونه می توانیم از یاران و منتظران واقعی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشیم؟

08 مرداد 1394 توسط علي‌اوغلي


برای اینکه در زمان غیبت و نیز در زمان ظهور یار حضرت باشیم باید به وظایفمان به دقت عمل کنیم: وظیفه منتظر امام زمان(ع) این است كه مانند یك منتظر واقعی زندگی كند. وقتی انسان حقیقتا منتظر كسی باشد تمام رفتار و سكناتش نشان از منتظر بودن او دارد. به عنوان مثال اگر منتظر میهمان باشد حتما خانه را تمیز و مرتب می كند، وسایل پذیرایی را آماده می كند و با لباس مرتب و چهره ای شاداب در انتظار می ماند. چنین كسی می تواند ادعا كند كه منتظر میهمان بوده است. اما كسی كه نه خانه را مرتب كرده است و نه وسایل پذیرایی را آماده نموده است و نه لباس مرتب و تمیزی پوشیده است و نه اصلاً به فكر میهمان است اگر ادعا كند كه در انتظار میهمان بوده همه او را ریشخند خواهند كرد و بر گزافه گویی او خواهند خندید.لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ عشق بازان چنین مستحق هجرانند با توجه به نكات ذكر شده می توان برخی وظایف منتظر امام زمان(ع) را چنین ذكر كرد: 1. اولین شرط انتظار؛ معرفت است تا انسان میهمان خود را نشناسد و از خصوصیات خوب او مطلع نباشد منتظر او نخواهد شد. تنها هنگامی انسان در انتظار كسی می نشیند كه او را خوب بشناسد اما اگر انسان كسی را نشناسد ولو بداند كه آن شخص خواهد آمد برایش اهمیتی نخواهد داشت و منتظر او نخواهد ماند. در مورد انتظار امام زمان هم چنین است. كسانی كه آن حضرت را نمی شناسند مانند كفار و یا اهل ادیان دیگر، هرگز انتظار او را نمی كشند اما كسانی كه او را می شناسند و ارزش او را می شناسند و مقام او رامی دانند منتظر او می مانند.كسانی كه امام زمان(عج) را نمی شناسند اگر چه به ظاهر مسلمان باشند چنانچه در این حال بمیرند در حال جاهلیت از دنیا رفته اند. چنانكه پیامبر اكرم(ص) فرمود: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه؛ هر كس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مردن جاهلیت از دنیا رفته است» (بحارالانوار، ج 32، ص 331).البته شناخت امام زمان دو گونه است. اول، شناخت تاریخی وجود آن حضرت مانند اینكه امام دوازدهم است و تاریخ ولادتش در چه سالی است و مانند آن. اما گونه دیگر شناخت امام زمان(ع)، شناخت مقام نورانیت آن حضرت است كه این شناخت كار هر كسی نیست و ظرفیت و لیاقت زیادی می خواهد. و در حقیقت اصحاب خاص امام زمان(ع) كسانی هستند كه آن حضرت را به مقام نورانیت شناخته اند برای آگاهی از مقام عظیم امامت رجوع به زیارت جامعه كبیره و تأمل در معانی عمیق و عجیب آن توصیه می شود. همچنین خواندن كتب معتبری كه در مورد امام زمان(ع) نوشته شده است می تواند انسان را تا حدی به مقام و عظمت امام زمان(ع) آشنا سازد.2. محبت به امام زمان(ع)؛ وظیفه دیگری است كه منتظران آن حضرت باید در خود ایجاد كنند و آن را افزایش دهند. بدیهی است كه تا انسان از میهمان خویش خوشش نیاید و نسبت به او محبت نداشته باشد هر چند هم كه او رابشناسد نمی تواند واقعا منتظر آمدن او باشد اگر انسان از میهمان خود بدش بیاید چگونه می تواند منتظر قدم او باشد و خود را برای پذیرایی از او آماده كند؟ پس تا محبت به امام زمان در وجود انسان شكل نگرفته و شعله ور نشده باشد نمی تواند به وظایف منتظران واقعی عمل نماید.محبت به امام زمان وظیفه ای است كه پیامبر اكرم(ص) نیز به دستور خدا از ما خواسته است. آنجا كه در قرآن كریم می فرماید: «قل لا اسئلكم علیه اجرا الا الموده فی القربی» ؛ (شوری، آیه23). 3. ایجاد سنخیت با امام زمان(ع)؛ منتظران واقعی وضعیت روحی و فكری و عملی خود با به گونه ای سامان می دهند كه سنخیت كاملی با امام زمان(ع) داشته باشند. آیا می توان منتظر قدوم كسی بود و با او مشابهت و سنخیت نداشت؟ آیا می توان محبت كسی را داشت اما با او هیچ سنخیت و مشابهتی نداشت؟ ایجاد سنخیت با امام زمان از طریق تقویت ایمان و تقوا و فضایل اخلاقی و درجات معنوی حاصل می شود. و تنها در این صورت است كه می توان ادعای محبت به امام زمان را داشت. در صورتی كه انسان رفتارش مطابق میل امام زمان باشد شعله محبت او در دلش زبانه خواهد كشید و عشق آن حضرت او را به فریاد خواهد آورد و دوری اش را بر او سخت و ناگوار خواهد ساخت.طبیعی است كه هر چقدر این سنخیت بیشتر باشد محبت آن حضرت به انسان بیشتر خواهد شد و محبت انسان نیز به آن حضرت افزون تر خواهد گشت.4. ارتباط با منتظران دیگر؛ منتظر امام زمان می داند كه برنامه آن حضرت یك برنامه جهانی است و باید یاوران زیادی داشته باشد تا حركتش پیروز شود. بنابراین به فكر گسترش یاران و منتظران آن حضرت خواهد افتاد و باارتباط با آنها به تقویت روحیات ایمانی خود و دیگران خواهد پرداخت تا بر اساس تعاونوا علی البرّ و التقوی به كمك مؤمنان منتظر دیگر خود را آماده ظهور حضرت بنماید.5. دعا برای تسریع در ظهور امام زمان(ع)؛ منتظر واقعی هر لحظه انتظار محبوب را می كشد و از خدا می خواهد كه هر چه زودتر او را برساند بنابراین دعای فراوان برای فرج آن حضرت از وظایف همیشگی منتظر آن حضرتش می باشد. دعای برای تسریع در فرج امام زمان مورد توصیه آن حضرت نیز می باشد.در نتیجه اگر ما هم می خواهیم از اصحاب و یاران آن حضرت باشیم، باید به این امور اهتمام ورزیم. در این رابطه به راه كارهای زیر توجه فرمایید:1. ارتباط معنوی خود را با خدای متعال تقویت كنید؛2. نمازهای یومیه را در اول وقت و حتی المقدور به جماعت بخوانید؛3. سعی كنید در نماز حضور قلب داشته باشید و همیشه خود را در محضر خداوند متعال بدانید؛4. از هر گونه گناه و معصیتی اجتناب كنید؛5. بدانید كه هر هفته، نامه اعمال شما به حضور امام زمان(عج) عرضه می شود و مورد بررسی قرار می گیرد؛6. با مطالعه كتاب هایی كه درباره امام زمان(ع)، آگاهی و شناخت خود را در این زمینه تعمیق و گسترش بخشید.موفق باشید.

 نظر دهید »

آیا سعادت فقط جنبه روحی دارد؟

07 مرداد 1394 توسط علي‌اوغلي

« اگزیها » خوشبختى مطلق را فقط از طریق لذّت مادى مى پندارند و در این راه تا سرحد جنون پیش مى روند و عملا تمام قیود و آداب اجتماعى و اخلاقى را بخاطر وصول به آن زیر پا مى گذارند!

سعادت

عده اى از فلاسفه قدیم یونان مانند « کلبیون » معتقد بودند سعادت فقط جنبه روحى دارد و وضع جسمى و مادى هر چه باشد کوچکترین اثرى در سعادت انسان نخواهد داشت و به همین جهت راه سعادت را تنها در تحصیل کمالات و فضایل اخلاقى مى دانستند ، معتقد بودند سعادت کامل براى انسان در این جهان ممکن نیست و تا روح با این بدن مادى ارتباط دارد و آلوده به کدورات جسمانى است از سعادت حقیقى محروم است ، تنها هنگامى که از بدن جدا شد ممکن است به سعادت مطلق برسد ، و به همین دلیل آنها در راه وصول به سعادت به تمام امور مادى پشتِ پا مى زدند و نسبت به آن بى اعتنا بودند .

حالات دیوجانس ، حکیم معروف کلبیون و زندگى کردن او در یک «خم» !بجاى خانه و اتاق ، و قناعت کردن او به یک ظرف آبخورى از تمام وسایل زندگى ، مشهور است حتى مى گویند روزى مشاهده کرد کسى با دست خود از نهر آب مى خورد ، او همان یک ظرف را هم به دور انداخت!

نقطه مقابل این عقیده « اگزیستانسیالیستها » هستند که سعادت را منحصراً در بهره بردارى بى قید و شرط از لذایذ مادى مى دانند و هرگونه مانعى بر سر این راه قرار گیرد،محکوم مى کنند !

« اگزیها » خوشبختى مطلق را فقط از طریق لذّت مادى مى پندارند و در این راه تا سرحد جنون پیش مى روند و عملا تمام قیود و آداب اجتماعى و اخلاقى را بخاطر وصول به آن زیر پا مى گذارند !

بدیهى است نام این طرز تفکر را ـ که بدبختانه امروز در میان غربیها و غربزده ها در حال گسترش است ـ نمى توان «مکتب» گذارد بلکه یک نوع هذیان و بیمارى روانى است ولى هرچه هست مى توان آن را عکس العملى در برابر مکتبهاى افراطى امثال مکتب « کلبیون » که جنبه هاى جسمى را در مسأله سعادت بکلى نادیده گرفته اند ، دانست .

انسان مۆمن ساعات زندگى خود را به سه بخش تقسیم مى کند : قسمتى را صرف مناجات با پروردگارش مى نماید قسمت دیگرى را در طریق اصلاح معاش و زندگیش به کار مى گیرد و قسمت سوم براى بهره گیرى از لذتهاى حلال و دلپسند

مکتب میانه : از آنجا که انسان تنها جسم یا روح نیست ، بلکه حقیقت وجود او از هر دو قسمت تشکیل یافته ، بنابراین سعادت را هم باید در هر دو قسمت جستجو کند و مسلماً هر برنامه اى که تنها به یک قسمت از وجود انسان توجه داشته باشد متضمن سعادت او نخواهد بود چون با واقعیات خارجى تطبیق نمى کند منتها جنبه مقدماتى جسم و ماده و ذى المقدمه بودن روح و معنى را نباید فراموش کرد .

در میان فلاسفه یونان ، معلم اول « ارسطو » و پیروان او طرفدار این مکتب بوده اند و تعلیمات عالى اسلام به طور آشکارى این مکتب را تقویت کرده و اصول تازه اى براى آن طرح نموده است . این حقیقت در آیات متعددى از قرآن و بیانات پیشوایان بزرگ ما منعکس است و شعار اسلام در این زمینه در آیات زیر خلاصه مى شود :

( فَمِنَ النّاسِ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا وَمالَهُ فِی الاْخِرَةِ مِنْ خَلاق * وَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِی الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنا عَذابَ النّارِ * اُولئِکَ لَهُمْ نَصِیبٌ مِمّا کَسَبُوا وَاللهُ سَرِیعُ الْحِسابِ)(1)

بعضى از مردم مى گویند : خداوندا ! به ما در دنیا (نیکى) عطا کن ، ولى در آخرت بهره اى ندارند و بعضى مى گویند : پروردگارا ! به ما در دنیا نیکى عطا کن و در آخرت نیز نیکى مرحمت فرما ! و ما را از عذاب آتش نگاه دار ! آنها از کار ( و دعاى ) خود نصیب وبهره اى دارند و خداوند سریع الحساب است .
توشه آخرت

نکته اى که باید به آن در اینگونه بحثها کاملا توجه داشت این است که رابطه و پیوستگى روح و جسم بقدرى به هم نزدیک است که هرگونه انحراف در یکى از آن دو ، اثرش در دیگرى آشکار مى گردد .

علم روانکاوى امروز ثابت کرده که قسمتى از انحرافات اخلاقى و فکرى ، مولود عدم اشباع صحیح غرایز جسمى و مادى است .

امیال و غرایز سرکوفته و واپس زده همیشه بصورت عقده هاى روحى خودنمایى مى کنند . اینگونه عقده ها مشکل بزرگى براى علماى اخلاق بوجود مى آورند و راه گشودن این عقده ها از طرقى که دانشمندان اخلاق براى تربیت نفوس دارند ، معمولا میسر نیست ، بلکه باید از همان راهى که بوجود آمده معالجه شود یعنى غرایز جسمى بصورت صحیحى اشباع گردد .

بسیارند اشخاصى که مبتلا به بدبینى ، ترس ، حسد ، تکبر ، کینه و مانند آن از صفات رذیله هستند و عامل آن محرومیتها و سرخوردگى در اشباع صحیح یکى از غرایز جسمى آنهاست . لذا امروز بر تمام دانشمندان اخلاق و مربیان روحى لازم است که براى درمان بیماریهاى اخلاقى ، وضع جسمى و روحى را هر دو همراه یکدیگر در نظر بگیرند تا در کار خود پیروز گردند .

از آنجا که انسان تنها جسم یا روح نیست ، بلکه حقیقت وجود او از هر دو قسمت تشکیل یافته ، بنابراین سعادت را هم باید در هر دو قسمت جستجو کند و مسلماً هر برنامه اى که تنها به یک قسمت از وجود انسان توجه داشته باشد متضمن سعادت او نخواهد بود چون با واقعیات خارجى تطبیق نمى کند منتها جنبه مقدماتى جسم و ماده و ذى المقدمه بودن روح و معنى را نباید فراموش کرد

اسلام با نظر موشکاف خود این مسأله حساس را نیز بررسى کرده و صریحاً مى گوید :

« قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللهِ الَّتِی اَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَالطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیوةِ الدُّنْیا »(2)

بگو : چه کسى زینتهاى الهى را که براى بندگان خود آفریده و روزی هاى پاکیزه را حرام کرده است ! بگو : اینها در زندگى دنیا براى کسانى است که ایمان آورده اند.

و در کلمات قصار على (علیه السلام) مى خوانیم :

« لِلْمُۆْمِنِ ثَلاثُ ساعات : فَساعَةٌ یُناجِی فِیها رَبَّهُ وَساعَةٌ یَرُمُّ مَعاشَهُ وَساعَةٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَبَیْنَ لَذَّتِها فِیما یَحِلُّ وَیَجْمُلُ »(3)

انسان مۆمن ساعات زندگى خود را به سه بخش تقسیم مى کند : قسمتى را صرف مناجات با پروردگارش مى نماید قسمت دیگرى را در طریق اصلاح معاش و زندگیش به کار مى گیرد و قسمت سوم براى بهره گیرى از لذتهاى حلال و دلپسند.

و در بعضى از روایات این جمله نیز دیده مى شود : « وَذلِکَ عَوْنٌ عَلى سائِرِ السّاعاتِ » « و این قسمت اخیر مایه نیرو و کمک به سایر قسمت هاست ».

پی نوشت ها :

1 . سوره بقره ( 2 ) آیه 200 تا 202

2 . سوره اعراف ( 7 ) آیه 32

3 . نهج البلاغه ، کلمات قصار ، شماره 390

 نظر دهید »

ولایت فقیه

06 مرداد 1394 توسط علي‌اوغلي

یکی از آیات کلیدی از جامعه شناسی آیه ۲۰۰ سوره آل عمران است:

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ

ای کسانی که ایمان آورده‏اید! (در برابر مشکلات و هوسها،) استقامت کنید! و در برابر دشمنان (نیز)، پایدار باشید و از مرزهای خود، مراقبت کنید و از خدا بپرهیزید، شاید رستگار شوید.

در آیه ۴ امر آمده است که هر ۴ امر مطلق است و هیچ قیدی و زائده‏ای ندارد. یعنی تمام موارد آن را شامل میشود:

اصْبِرُوا : صبر سه نوع است، صبر بر طاعت، صبر بر معصیت و صبر بر مصیبتها. اصبروا یعنی بر همه اینها صبر داشته باشید.
صَابِرُوا : یک مرحله بالاتر از اصبروا است و به گروه مردم تشویق به صبر دارد.
رَابِطُوا : یک مرحله بالاتر از صابروا است که اشاره دارد به صبر گروههای مردم در شادی و مشکلات است. (البته معانی دیگری هم دارد). در حقیقت یعنی یک ارتباط تنگاتنگ میان اقشار مختلف جامعه که با هم در سختیها و غیر سختیها تعاملاتی دارند.
اتَّقُوا : معنای آن روشن و دعوت میکند به تقوای الهی.

انسان در بین تمام موجودات زنده‏ای که خداوند متعال خلق کرده است، تنها موحودی است که اجتماعی زندگی میکند. این زندگی اجتماعی با زندگی گروهی موریانه و زنبور عسل و … متفاوت است. زندگی آنها زندگی است غریزی که در طول دورانها تغییری نکرده است. زنبور عسل هنوز کندویش را ۶ ضلعی میسازد و هنوز به همان شکل عسل تولید میکند. منظور زندگی است هدفمند و رو به تعالی.

در قران نیز خداوند متعال در آیه ۱۳ سوره حجرات به همین زندگی اشاره دارد و میفرماید:

یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ

ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‏ها و قبیله‏ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامی‏ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است

این آیه اشاره دارد به اینکه خدا جامعه اولیه را با خلق مرد و زن تشکیل داده است. اجتماع انسانی از اول پیدایش مثل امروز نبوده است و آرام آرام به سمت تکامل پیش رفته است و هرچه بر کمالات خود انسان اضافه شده است بر کمالات جامعه نیز افزوده شده است. ویژگی اجتماعی بودن انسان با علم و ارده انسان همراه است که همین باعث میشود که با بالا رفتن عمل، اجتماعی بودن او نیز بالا برود و اجتماع نیز رشد کند.

اولین اجتماع بشری چگونه تشکیل شده است؟ انسان مدنی به طبع است یا مدنی به ضروره؟ مدنی به طبع یعنی طبیعت انسان این است که جامعه و حکومت داشته باشند و با هم در تعامل باشند اما با توجه به آیات و روایات به این بیان و نتیجه میرسیم که اینگونه نیست و انسان مدنی به ضروره است. البته این مبحث در جای خود باید رسیدگی شود.

اولین اجتماع بشری، اجتماع در منزل است. خانه و خانواده. علت و وادار کننده انسان به این زندگی مسئله ازدواج و جهاز تناسلی است که خدا در انسان قرار داده است. جهاز تناسلی بر خلافه دیگر اعضاء بدن که به تنهایی میتواند کار کند باید با مکملی از جنس مخالف کارش را انجام دهد. اینگونه و به این اجبار اولین جامعه بشری تشکیل شد. (البته همانطور که قبلا گفته بودیم در خلقت انسان ابتدا خداوند محبت را در درون آدم و حوا قرار داد و آنها ابتداً به هم محبت پیدا کردند و بعد نیاز جنسی را. یعنی شروع حرکتی این پیوند محبت است و شناخت نه غریزه)

یک خصیصه دیگر که بشر دارد این است که انسان ذاتا مستخدم است. یعنی دوست دارد دیگران را به استخدام خود درآورد. یعنی یک روح سلطه‏گری که البته این روح سلطه‏گری از خانه شروع شد و باعث شد که در این جامعه کوچک رئیسی انتخاب شود. بعدا شد رئیس عشیره، رئیس قبیله، رئیس امت و … که همه اینها در ابتدا به همین خصوصیت مستخدمی انسان برمیگردد.

مرحوم علامه طباطبایی در همین رابطه میفرمایند که هیچ برهه‏ای از زمان را بخاطر نداریم که زندگی بشر فردی بوده باشد. طبق آیات قرآن انسانها متوجه منافع زندگی اجتماعی و مفاسد خودشون نبودند.

وَمَا کَانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّهً وَاحِدَهً فَاخْتَلَفُوا وَلَوْلَا کَلِمَهٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّکَ لَقُضِی بَینَهُمْ فِیمَا فِیهِ یخْتَلِفُونَ ﴿١٩ – یونس﴾

(در آغاز) همه مردم امّت واحدی بودند؛ سپس اختلاف کردند؛ و اگر فرمانی از طرف پروردگارت (درباره عدم مجازات سریع آنان) از قبل صادر نشده بود، در میان آنها در آنچه اختلاف داشتند داوری می‏شد (و سپس همگی به مجازات می‏رسیدند).

و یا در آبه ۲۱۳ سوره بقره خداوند میفرماید:

کَانَ النَّاسُ أُمَّهً وَاحِدَهً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیحْکُمَ بَینَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلَّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَینَاتُ بَغْیا بَینَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ یهْدِی مَن یشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

مردم (در آغاز) یک دسته بودند؛ (و تضادی در میان آنها وجود نداشت. بتدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آنها پیدا شد، در این حال) خداوند، پیامبران را برانگیخت؛ تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی، که به سوی حق دعوت می‏کرد، با آنها نازل نمود؛ تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند. (افراد باایمان، در آن اختلاف نکردند؛) تنها (گروهی از) کسانی که کتاب را دریافت داشته بودند، و نشانه‏های روشن به آنها رسیده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگری، در آن اختلاف کردند. خداوند ، آنهایی را که ایمان آورده بودند، به حقیقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبری نمود. (امّا افراد بی‏ایمان، همچنان در گمراهی و اختلاف، باقی ماندند.) و خدا، هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت می‏کند

در هر دو آیه قرآن به این نکته اشاره دارد که ابتدا امت واحد بودند تا اینکه اختلاف رخ داد و ریشه اختلاف همان روحیه استخدامی گری انسان بود. وقتی اختلاف به مشاجره تبدیل شد خدا انبیاء خود را با کتاب فرستاد تا آنها را هدایت کند و بگوید که چه چیز کجا باشد و هرکس چه کند و چه نکند. یعنی نبوت برای اولین بار انسان را متوجه مصالح و مفاسد خود کرد. و به او آموخت که علت این اختلاف همان سلطه‏گری توست. اختلاف خوب است تا زمانی که به مشاجره تبدیل نشود.

در آیه ۱۳ سوره مبارکه شورا میفرماید:

شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّىٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَینَا إِلَیکَ وَمَا وَصَّینَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَىٰ وَعِیسَىٰ أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَى الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیهِ اللَّهُ یجْتَبِی إِلَیهِ مَن یشَاءُ وَیهْدِی إِلَیهِ مَن ینِیبُ

آیینی را برای شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود؛ و آنچه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم این بود که: دین را برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید! و بر مشرکان گران است آنچه شما آنان را به سویش دعوت می کنید! خداوند هر کس را بخواهد برمی‏گزیند، و کسی را که به سوی او بازگردد هدایت می‏کند.

خداوند برای رفع اختلاف دین را فرستاده است تا مردم تحت دین و در چارچوب قوانین دین حرکت کنند و مصالح اجتماع ضمانت شود. اول به نوح که قدیمی ترین انبیاء خداست اشاره میکند و بعد به ابراهیم و موسی و عیسی اشاره دارد. اما بین همین چهار پیامبر احکامی که وجود داشت بسیار کم و انگشت شمار بود. بطوریکه بیشترین احکام را حضرت موسی داشت که حدود ۱۶۰ قانون بود و حضرت عیسی (به گفته انجیل و قرآن) قانون جدید نیاورد و بیشتر دستورات اخلاقی داشت [که برای آن زمان نیاز بالاتری بود].

پس دعوت به اجتماع و زندگی اجتماعی و دارای نظام و قانون توسط انبیاء الهی بوده است که سیر تاریخی و قرآن این مطلب را تائید میکند. که این سیر ادامه پیدا کرده است تا به خاتم انبیاء محمد مصطفی رسیده است.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • ...
  • 10
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 14
  • ...
  • 15
  • 16
  • 17
  • ...
  • 42
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

ولایت

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • انتظار
  • پیامبر اسلام
  • شعبان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس