ولایت فقیه
یکی از آیات کلیدی از جامعه شناسی آیه ۲۰۰ سوره آل عمران است:
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ
ای کسانی که ایمان آوردهاید! (در برابر مشکلات و هوسها،) استقامت کنید! و در برابر دشمنان (نیز)، پایدار باشید و از مرزهای خود، مراقبت کنید و از خدا بپرهیزید، شاید رستگار شوید.
در آیه ۴ امر آمده است که هر ۴ امر مطلق است و هیچ قیدی و زائدهای ندارد. یعنی تمام موارد آن را شامل میشود:
اصْبِرُوا : صبر سه نوع است، صبر بر طاعت، صبر بر معصیت و صبر بر مصیبتها. اصبروا یعنی بر همه اینها صبر داشته باشید.
صَابِرُوا : یک مرحله بالاتر از اصبروا است و به گروه مردم تشویق به صبر دارد.
رَابِطُوا : یک مرحله بالاتر از صابروا است که اشاره دارد به صبر گروههای مردم در شادی و مشکلات است. (البته معانی دیگری هم دارد). در حقیقت یعنی یک ارتباط تنگاتنگ میان اقشار مختلف جامعه که با هم در سختیها و غیر سختیها تعاملاتی دارند.
اتَّقُوا : معنای آن روشن و دعوت میکند به تقوای الهی.
انسان در بین تمام موجودات زندهای که خداوند متعال خلق کرده است، تنها موحودی است که اجتماعی زندگی میکند. این زندگی اجتماعی با زندگی گروهی موریانه و زنبور عسل و … متفاوت است. زندگی آنها زندگی است غریزی که در طول دورانها تغییری نکرده است. زنبور عسل هنوز کندویش را ۶ ضلعی میسازد و هنوز به همان شکل عسل تولید میکند. منظور زندگی است هدفمند و رو به تعالی.
در قران نیز خداوند متعال در آیه ۱۳ سوره حجرات به همین زندگی اشاره دارد و میفرماید:
یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ
ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است
این آیه اشاره دارد به اینکه خدا جامعه اولیه را با خلق مرد و زن تشکیل داده است. اجتماع انسانی از اول پیدایش مثل امروز نبوده است و آرام آرام به سمت تکامل پیش رفته است و هرچه بر کمالات خود انسان اضافه شده است بر کمالات جامعه نیز افزوده شده است. ویژگی اجتماعی بودن انسان با علم و ارده انسان همراه است که همین باعث میشود که با بالا رفتن عمل، اجتماعی بودن او نیز بالا برود و اجتماع نیز رشد کند.
اولین اجتماع بشری چگونه تشکیل شده است؟ انسان مدنی به طبع است یا مدنی به ضروره؟ مدنی به طبع یعنی طبیعت انسان این است که جامعه و حکومت داشته باشند و با هم در تعامل باشند اما با توجه به آیات و روایات به این بیان و نتیجه میرسیم که اینگونه نیست و انسان مدنی به ضروره است. البته این مبحث در جای خود باید رسیدگی شود.
اولین اجتماع بشری، اجتماع در منزل است. خانه و خانواده. علت و وادار کننده انسان به این زندگی مسئله ازدواج و جهاز تناسلی است که خدا در انسان قرار داده است. جهاز تناسلی بر خلافه دیگر اعضاء بدن که به تنهایی میتواند کار کند باید با مکملی از جنس مخالف کارش را انجام دهد. اینگونه و به این اجبار اولین جامعه بشری تشکیل شد. (البته همانطور که قبلا گفته بودیم در خلقت انسان ابتدا خداوند محبت را در درون آدم و حوا قرار داد و آنها ابتداً به هم محبت پیدا کردند و بعد نیاز جنسی را. یعنی شروع حرکتی این پیوند محبت است و شناخت نه غریزه)
یک خصیصه دیگر که بشر دارد این است که انسان ذاتا مستخدم است. یعنی دوست دارد دیگران را به استخدام خود درآورد. یعنی یک روح سلطهگری که البته این روح سلطهگری از خانه شروع شد و باعث شد که در این جامعه کوچک رئیسی انتخاب شود. بعدا شد رئیس عشیره، رئیس قبیله، رئیس امت و … که همه اینها در ابتدا به همین خصوصیت مستخدمی انسان برمیگردد.
مرحوم علامه طباطبایی در همین رابطه میفرمایند که هیچ برههای از زمان را بخاطر نداریم که زندگی بشر فردی بوده باشد. طبق آیات قرآن انسانها متوجه منافع زندگی اجتماعی و مفاسد خودشون نبودند.
وَمَا کَانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّهً وَاحِدَهً فَاخْتَلَفُوا وَلَوْلَا کَلِمَهٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّکَ لَقُضِی بَینَهُمْ فِیمَا فِیهِ یخْتَلِفُونَ ﴿١٩ – یونس﴾
(در آغاز) همه مردم امّت واحدی بودند؛ سپس اختلاف کردند؛ و اگر فرمانی از طرف پروردگارت (درباره عدم مجازات سریع آنان) از قبل صادر نشده بود، در میان آنها در آنچه اختلاف داشتند داوری میشد (و سپس همگی به مجازات میرسیدند).
و یا در آبه ۲۱۳ سوره بقره خداوند میفرماید:
کَانَ النَّاسُ أُمَّهً وَاحِدَهً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیحْکُمَ بَینَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلَّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَینَاتُ بَغْیا بَینَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ یهْدِی مَن یشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ
مردم (در آغاز) یک دسته بودند؛ (و تضادی در میان آنها وجود نداشت. بتدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آنها پیدا شد، در این حال) خداوند، پیامبران را برانگیخت؛ تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی، که به سوی حق دعوت میکرد، با آنها نازل نمود؛ تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند. (افراد باایمان، در آن اختلاف نکردند؛) تنها (گروهی از) کسانی که کتاب را دریافت داشته بودند، و نشانههای روشن به آنها رسیده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگری، در آن اختلاف کردند. خداوند ، آنهایی را که ایمان آورده بودند، به حقیقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبری نمود. (امّا افراد بیایمان، همچنان در گمراهی و اختلاف، باقی ماندند.) و خدا، هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت میکند
در هر دو آیه قرآن به این نکته اشاره دارد که ابتدا امت واحد بودند تا اینکه اختلاف رخ داد و ریشه اختلاف همان روحیه استخدامی گری انسان بود. وقتی اختلاف به مشاجره تبدیل شد خدا انبیاء خود را با کتاب فرستاد تا آنها را هدایت کند و بگوید که چه چیز کجا باشد و هرکس چه کند و چه نکند. یعنی نبوت برای اولین بار انسان را متوجه مصالح و مفاسد خود کرد. و به او آموخت که علت این اختلاف همان سلطهگری توست. اختلاف خوب است تا زمانی که به مشاجره تبدیل نشود.
در آیه ۱۳ سوره مبارکه شورا میفرماید:
شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّىٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَینَا إِلَیکَ وَمَا وَصَّینَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَىٰ وَعِیسَىٰ أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَى الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیهِ اللَّهُ یجْتَبِی إِلَیهِ مَن یشَاءُ وَیهْدِی إِلَیهِ مَن ینِیبُ
آیینی را برای شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود؛ و آنچه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم این بود که: دین را برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید! و بر مشرکان گران است آنچه شما آنان را به سویش دعوت می کنید! خداوند هر کس را بخواهد برمیگزیند، و کسی را که به سوی او بازگردد هدایت میکند.
خداوند برای رفع اختلاف دین را فرستاده است تا مردم تحت دین و در چارچوب قوانین دین حرکت کنند و مصالح اجتماع ضمانت شود. اول به نوح که قدیمی ترین انبیاء خداست اشاره میکند و بعد به ابراهیم و موسی و عیسی اشاره دارد. اما بین همین چهار پیامبر احکامی که وجود داشت بسیار کم و انگشت شمار بود. بطوریکه بیشترین احکام را حضرت موسی داشت که حدود ۱۶۰ قانون بود و حضرت عیسی (به گفته انجیل و قرآن) قانون جدید نیاورد و بیشتر دستورات اخلاقی داشت [که برای آن زمان نیاز بالاتری بود].
پس دعوت به اجتماع و زندگی اجتماعی و دارای نظام و قانون توسط انبیاء الهی بوده است که سیر تاریخی و قرآن این مطلب را تائید میکند. که این سیر ادامه پیدا کرده است تا به خاتم انبیاء محمد مصطفی رسیده است.