دهه های عزاداری که باب شده؟
سالهاست گروهی از شیعیان، دهه های جدید برای عزاداری ایجاد کرده اند، از جمله روزهای نخست ماه ربیع الاول را به مناسبت شهادت حضرت محسن (فرزند به دنیا نیامدۀ زهرای اطهر سلام الله علیها) ایام عزا می دانند و در این روزها، عزادارند.
این عده با اعتقاد راسخی که به درستی و قداست کار خود دارند هر گونه اعتراض را نوعی مقابله با یاد و نام اهلبیت علیهم السلام تلقی کرده برای برخورد با این غفلت یا دسیسۀ خاموش دشمن (به زعم ایشان) هر ساله جدیتر و با تبلیغات بیشتری ایام محسنیه را ارج مینهند. صَرف نظر از این فضای تبلیغاتی ـ احساسی، باید دید که آیا اساساً این واقعه رخ داده است یا نه؟ و مهمتر اینکه اگر رخ داده وقوع آن بلافاصله پس از رحلت حضرت(صلی الله علیه و آله) بوده است یا در زمانی دیگر؟
اثبات این معنا کار دشواری نیست که حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در اواخر عمر کوتاه خود، صاحب فرزندی شد که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) او را مُحَسَّن (1) نامید. این طفل، به دنیا نیامده از دنیا رفت. علت آن هم ضربتی بود که ناجوانمردانه به مادرش زدند.
اما پرسش اصلی، زمان وقوع این رخداد است؟ بلافاصله پس از رحلت؟ ـ آنگونه که در مجالس شیعی مطرح است و طرفداران محسنیه میگویند ـ یا با فاصلهای بیش از یکی دو ماه؟(2)
در منابع موجود، از تاریخ دقیق و روشنِ آن هجمه و ضربه خبری نیست؛ بنابراین باید در تاریخ سِیْر کرد و دست به دامان قرائن شد.
داستان را از زمانی پی میگیریم که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رحلت کرد. که البته برخی رحلت حضرت را بر خلاف «28 صفر»ی که شیخ مفید(ره) آن را بی ذکر مدرک بیان کرده است (الارشاد، 1/189) و امروز در محافل شیعی، شهرتی به قدر یقین دارد، در دوم ربیع الاول می دانند. (ر.ک به تأملى در تاریخ وفات پیامبرص، جلیل تاری)
اثبات این معنا کار دشواری نیست که حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در اواخر عمر کوتاه خود، صاحب فرزندی شد که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) او را مُحَسَّن نامید. این طفل، به دنیا نیامده از دنیا رفت. علت آن هم ضربتی بود که ناجوانمردانه به مادرش زدند.
پس از رحلت آن حضرت، حوادثی روی داد که دقت در تکتک آنها ما را در رسیدن به پاسخ یاری میکند. قرائنی که نشان میدهد هجمه و ضربه بلافاصله پس از رحلت حضرت(صلی الله علیه و آله) نبوده است:
قرینۀ یک.
در جزئیات ذکر شدۀ خطبۀ فدکیه که ده روز بعد از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و غصب فدک ایراد شد (شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، 16/263) آمده است: «ما تخرم من مشیة رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) شیئا حتى دخلت على أبی بكر» (بلاغات النساء، ص24. کشف الغمة، 1/460). از اینکه راه رفتن حضرت(س) دقیقاً به راه رفتن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تشبیه شده پیداست راه رفتن آن حضرت کاملاً معمولی بوده و در او اثری از درد و رنج دیده نمیشده است و این نشان میدهد که تا ده روز پس از رحلت پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)؛ یعنی 12 ربیع الاول، هنوز آن واقعه رخ نداده بود.
قرینۀ دو.
سلمان فارسی در گزارشی مفصل میگوید: «فَأَلْقَتْ جَنِیناً مِنْ بَطْنِهَا فَلَمْ تَزَلْ صَاحِبَةَ فِرَاشٍ حَتَّى مَاتَتْ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهَا مِنْ ذَلِكَ شَهِیدَةً»؛ پس از حمله مهاجمان به خانه حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و واقعۀ سقط جنین، آن حضرت به طور مداوم و پیوسته بستری بود تا به شهادت رسید.(كتاب سلیم، 2/588. احتجاج، 1/83. مرآة العقول، 5/320)
بنابراین ماجرای هجمه و ضربه نمیتواند بلافاصله پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رخ داده باشد.
قرینهای که نشان میدهد ماجرای هجمه و ضربه مدتها پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بوده است:
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روزهای پایانی حیات شریفش سپاهی را به فرماندهی أسامة بن زید سامان داد؛ به این قصد که مخالفانِ خلافتِ امام علی(علیه السلام) را از مركزِ حكومت اسلامی دور کند.(خصال، 2/372. الارشاد، 1/181)؛ اما این خواسته با کارشکنی برخی عملی نشد تا اینکه پیامبر(صلی الله علیه و آله) رحلت کرد (المغازى، 3/1117-1121). ابوبکر پس از پیروزی در سقیفه نخستین دستوری که صادر کرد حرکت سپاه اسامه به مؤته بود. (همان. تاریخ طبری، 3/223-224)
سلمان فارسی در گزارشی مفصل میگوید: «فَأَلْقَتْ جَنِیناً مِنْ بَطْنِهَا فَلَمْ تَزَلْ صَاحِبَةَ فِرَاشٍ حَتَّى مَاتَتْ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهَا مِنْ ذَلِكَ شَهِیدَةً»؛ پس از حمله مهاجمان به خانه حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و واقعۀ سقط جنین، آن حضرت به طور مداوم و پیوسته بستری بود تا به شهادت رسید
پرچم سپاه أسامه در دست بریدة بن حصیب اسلمی بود. وی کلیدِ کشفِ تاریخِ هجمه است؛ زیرا او کسی است که پس از بازگشت از این مأموریت به سوی قبیلۀ خود رفت و از آنجا به همراه عدهای به طرفداری از امیرالمؤمنین(علیه السلام) راهی مدینه شد. در این حرکت، بریده شعار میداد: «لا أبایع حتی یبایع علی بن ابی طالب»: تا علی بن ابی طالب بیعت نکرده من بیعت نمیکنم. قومش هم میگفتند: «لانبایع حتی یبایع بریده»: تا بریده بیعت نکند ما بیعت نمیکنیم. (تلخیص الشافی، 3/50، 78. ر.ك به: موسوعة التاریخ الاسلامی، 4/101ـ100) از شعار ایشان پیداست که تا این زمان هنوز امام علی(علیه السلام) بیعت نکرده است و ماجرای هجمه و ضربه و بردن با زور به مسجد و بیعت اجباری رخ نداده است. پس از این اعلام همبستگی بود که دستگاه حکومت نسبت به حضرت علی(علیه السلام) احساس خطر بیشتری کرد و مصمم شد تا در اقدامی خشن به هر قیمتی که شده هر چند با سوزاندن خانه ای که فاطمه(سلام الله علیها) دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله) در آن است از امیرالمؤمنین(علیه السلام) بیعت بگیرد (المصنف، 7/432. تاریخ طبری، 3/202) که در نهایت، آن حوادث تلخ به وقوع پیوست.
پرسش کلیدی: سپاه اسامه چه زمانی به مدینه بازگشت؟
واقدی در المغازی رفت و برگشت سپاه اسامه را 35 روز گزارش میکند؛ 20 روز رفت و 15 روز برگشت (المغاری، 3/1125)؛ اما طبری آن را 40 و بنابر گفتهای 70 روز اعلام میکند. (تاریخ طبری، 3/241)
نتیجه
با این که تاریخ حرکت سپاه اسامه دقیق روشن نیست؛ اما با احتساب روزهای نخست حکومت ابوبکر و بعد، حداقل40 روز رفت و برگشت سپاه و بعد، بازگشت بریده به قبیلۀ خود و حرکت آنها به مدینه و اعلام طرفداری؛ زمان هجمه به خانۀ زهرای اطهر(سلام الله علیها) و فجایعی که سران و مأموران حکومتی خلق کردند حدود دو ماه پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خواهد بود.
شاید بتوان خبر مربوط به 75 روز را مربوط به این هجمه و ضربه دانست و خبر 95 روز را ناظر به شهادت آن بانوی مظلومۀ شهیده.(ر.ک به تاریخ هجوم به خانه حضرت زهرا علیهاالسلام، محمدهادی یوسفی غروی)
پی نوشت:
1- این نام در بیشتر منابع با تشدید سین آمده و ابن حجر در الإصابة(6/191، الرقم 8308)، تصریح كرده است كه: «المحسّن با تشدید سین مهمله است»؛ امّا در تهذیب الكمال و أنساب الأشراف و تاریخ الطبرى، بدون تشدید آمده است. گفتنى است، سین در حالت غیر مشدّد، مكسور خوانده شده (به صورت: مُحسِن)؛ ولى در حالت مشدّد، به حركت آن تصریح نشده است كه با توجّه به كاربرد آن در قافیه اشعار كهن و نامهاى مشابه در فرهنگ اسلامى، مفتوح بودن آن، صحیحتر به نظر مىرسد. (دانش نامۀ امیرالمؤمنین(علیه السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، 1/155)
2- ر.ک به انساب الاشراف، 1/404. الطبقات الکبری، خامسة1، ص241-242. کافی، 6/18 به همراه توضیح فیض کاشانی، وافی، 21/1321. تاریخ أهل البیت نقلا عن الأئمة علیهم السلام، ص93. مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ابن شهرآشوب، 3/358. این جریان را ذهبی (سیر أعلام النبلاء، 15/578، میزان الإعتدال، 1/283) و ابن حجر (لسان المیزان، 1/268) از «ابن ابی دارم» نقل میکنند و سپس با تضعیف او سعی در مخدوش کردن روایتش را دارند؛ اما تلاش آنها در تضعیف او مردود است چرا که خود ذهبی دربارۀ او می¬نویسد: (الإمام الحافظ الفاضل … كان موصوفا بالحفظ و المعرفة … و قال محمد بن حماد الحافظ كان مستقیم الأمر عامة دهره) (سیر اعلام النبلاء، 15/576-578)